سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هر که نرمخو گردد، دوستی اش [در دل ها [جایگیرمی شود [امام علی علیه السلام]
کربلا

مساجد مشهور نجف

18:49 - 1392/6/5کد خبر: 113
نجف اشرف مساجد زیادی دارد که مساجد بزرگ آن بالغ بر 100 مسجد می باشد.

کوی محبت: در محله «عِماره» 25 مسجد، در محله «حُوَیش» 21 مسجد، در محله «بُراق» 14 مسجد، در محله «مِشراق» 18 مسجد و در محله «جُدَیده» 8 مسجد و در محلات دیگر نیز تعدادی مسجد وجود دارد.

قبل از این و در زمان مرحوم کاشف الغطاء، نماز جماعت در حرم مطهّر برگزار نمی گردید بلکه در مساجد برپا می شد. زیرا کاشف الغطاء عقیده داشت که اقامه نماز جماعت در حرم باعث آزار زائرین می گردد؛ همین مسأله موجب شد مساجد نجف آبادتر شود. برخی از مساجد مشهور و مهم شهر نجف عبارتند از:

-        مسجد حنانه: هنگام انتقال سر مبارک امام حسین (ع) از کربلا به کوفه، آن  را در محلی که هم اکنون مسجد حنانه قرار دارد، بر زمین نهادند، لذا این مکان به موضع « رأس الحسین ع» نیز مشهور است. شرحش قبلاً ذکر شد.

-        مسجد عمران بن شاهین: از قدیمی ترین و مشهورترین مساجد نجف می باشد که عمران بن شاهین آن را در اواسط قرن چهارم بنا نهاده است. شرحش قبلاً ذکر شد.

-        مسجد شیخ طوسی: این مسجد در کنار مرقد شیخ طوسی واقع  است، و همچنان محل تدریس استادان حوزه نجف است. بعد از هجرت شیخ طوسی از بغداد به نجف، اینجا منزل و محل سکونت ایشان بود که جلسات درس و مذاکرات علمی شیخ در این جا برگزار می شد و پس از وفات شیخ طبق وصیتش، به مسجد تبدیل شد. این مسجد، یکی از مشهورترین مساجد نجف است که در محله مشراق قرار دارد و تا به حال چندین بار بازسازی، مرمّت و تعمیرات اساسی شده است.

-        مسجد جواهری: که به علت دفن مرحوم صاحب جواهر (ق) در آن بدین نام مشهور است.

-        مسجد هندی: این مسجد که در ابتدای شارع الرّسول واقع شده و از مساجد بزرگ و مشهور نجف و یکی از مراکز تدریس حوزه علمیه نجف است، در اوائل قرن 13 ق به دست حاج خان محمد هندی ساخته شد. در کنار آن کتابخانه آیه الله العظمی حکیم و آرامگاه وی قرار دارد.

-        مسجد خضراء: که در شمال شرقی حرم مطهّر و هم جوار آن واقع شده و یک درب هم از داخل صحن مطهّر به آن باز می شود. سالها محل تدریس آیه الله خوئی بوده است.

-        مسجد شیخ انصاری: مشهور به مسجد ترک ها که در محله «حُوَیش» واقع است و با مساعدت و تحت نظارت شیخ مرتضی انصاری بنا شده است. این مسجد محل برگزاری جلسات درس بزرگان حوزه نجف از جمله سیّد محمّد کاظم یزدی بوده است. امام خمینی (ق) سالهای تبعید و اقامتش در نجف ، در این مسجد به اقامه نماز جماعت و تدریس می پرداخت.

-        مسجد شیخ جعفر شوشتری: در محله مشراق قرار دارد و واعظ مشهور، شیخ جعفر شوشتری، سال ها در آن به موعظه و ایراد سخن اشتغال داشت.

-        مسجد علامه میرزای شیرازی: از مساجدی است که در بیشتر اوقات مملو از نمازگزاران می باشد.

-        مسجد صفه الصّفا: از مساجد قدیمی نجف است که در محله «شیلان» قرار دارد و تاریخ بنای آن به قرن هشتم هجری می رسد.

-        مسجد شیخ طریحی: از مساجد بزرگ و مشهور نجف است که به محقق کرکی نسبت داده می شود. در سال 1376 ه ق. مورد تعمیر و بازسازی قرار گرفت.

-        مسجد و مدرسه کاشف الغطاء: که مدفن مرحوم شیخ جعفر کاشف الغطاء و عده ای از خاندانش نیز هست. 

انتهای پیام/


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط اسماعیل اکبری 93/11/17:: 4:27 عصر     |     () نظر

مسجد حنّانه

18:44 - 1392/6/5کد خبر: 111
مسجد حنانه در محله حنانه در شمال شرقی میدان ثوره العشرین به فاصله 5/2 کیلومتر از حرم امیرمؤمنان علی (ع) در خیابان اصلی نجف – کوفه و در نزدیکی مرقد کمیل قرار دارد.

کوی محبت: کاروان کربلا در مسیرشان به سمت کوفه، سر مقدّس سیدالشهدا (ع) را در این محل بر زمین گذاشتند. زمین ناله سر داد. بعدها در این مکان، مسجدی ساختند و به یاد آن ناله، مسجد را «حنّانه» نامیدند. این مسجد بین نجف و کوفه، نزدیک قبرستان «ثُوَی» و مرقد کمیل قرار دارد. ابن ابی عمیر از مفضل روایت کرده:

هنگامی که امام صادق (ع) به این عمارت رسید، دو رکعت نماز خواند . به حضرت عرض کردند که این چه نمازی بود؟ حضرت فرمود: این موضع سر مبارک جدّم حسین بن علی (ع) است؛ هنگامی که او را از کربلا به سوی عبیدالله می بردند، در این جا نهادند. (تحفه الزّائر، صفحه 106)

روایت است که وقتی امام صادق (ع) وارد سرزمین نجف شدند، سه جا از اسب پیاده شده، و نماز خواندند:

1.     مسجد حنّانه، موضع رأس الحسین (ع)

2.     مقام امام زمان (عج) در وادی السّلام

3.     مرقد مطهّر امیرمؤمنان علی (ع)

(ترجمه کامل الزیارات ص 96)

مسجد حنانه در محله حنانه در شمال شرقی میدان ثوره العشرین به فاصله 5/2 کیلومتر از حرم امیرمؤمنان علی (ع) در خیابان اصلی نجف – کوفه و در نزدیکی مرقد کمیل قرار دارد.

برای مسجد حنانه دو روایت ذکر شده:

1.     وقت پیکر پاک امیرمؤمنان علی (ع) را از کوفه به نجف می بردند؛ در حین عبور از این منطقه، این مسجد به احترام جنازه مولا (ع) تعظیم کرد و یا ناله سر داد. از این رو آن را مسجد حنّانه  (مایل یا ناله کننده) نامیدند.

2.     بیست سال بعد هنگام عبور اسرای کربلا از این محل، سر مبارک امام حسین (ع) یک شب در اینجا نگهداری شد و این زمین در عزای حسینی ناله سر داد. اکنون ضریحی به یاد همین حوادث در آنجا وجود دارد و به همین جهت اعمال وارده این مسجد زیارت امام حسین (ع) و نماز زیارت سیدالشهداء است. 

انتهای پیام/

 



Bookmark and Share
»

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط اسماعیل اکبری 93/11/17:: 12:22 صبح     |     () نظر

هنرنمایی ها در صحن مطهر امیرالمؤمنین (ع)

19:41 - 1392/5/12کد خبر: 79
از صدها سال پیش تا به امروز و با تمام تغییراتی که در شهر به وجود آمده است، همواره اولین اشعه آفتاب بامدادی، بازارشهر را روشن کرده و از میانه «باب امام رضا (ع)» مستقیماً به ضریح مطهر می تابد.

کوی محبت: در عصر صفویّه ، تعمیرات حرم مطهر به دست شاه اسماعیل صفوی در سال 914 ه ق آغاز شد و در عصر شاه عباس با طرح و نقشه و مهندسی شیخ بهایی، صحن شریف آستان علوی تکمیل شد. شیخ بهایی در طراحی بنای حرم امیرالمؤمنین (ع) تمام هنرمندی خود را به کار برد و آن را متمایز از سایر حرم ها بنیان نهاد.

در سایر حرمهای شریف، زائر، پشت به قبله و از جهت جنوب وارد حرم می شود؛ و تنها در حرم امیرالمؤمنین (ع) ایوان و ورودی اصلی، به گونه ای است که زائر از پایین پا،  یعنی از جهت شرقی وارد قبّه مطهر می شود. احتمالاً شیخ بهایی خواسته است با این  کار، احترام ویژه ای نسبت به ساحت مقدس امیرالمؤمنین (ع) ابراز کند. و اما بیرون صحن هم، باب «امام رضا (ع)» از یک سو به طرف بازار اصلی شهر (سوق الکبیر) باز شده و از سوی دیگر در برابر ایوان حضرت (ع) قرار دارد و هنگامی که کسی ، از دروازه اصلی وارد شهر شده و آن را در پشت سر خود قرار می داد، تا انتهای بازار شهر و باب امام رضا (ع) و ایوان طلا و ضریح مطهر را به خوبی می دید.

از صدها سال پیش تا به امروز و با تمام تغییراتی که در شهر به وجود آمده است، همواره اولین اشعه آفتاب بامدادی، بازارشهر را روشن کرده و از میانه «باب امام رضا (ع)» مستقیماً به ضریح مطهر می تابد.

این تابش آن قدر زیبا و خیال برانگیز است که شعرای بسیار در وصف زیبایی آن قصیده هایی سروده و این پدیده را «سلام بامدادی آفتاب، به ساحت مقدس مولی الموحدین» به شمار آورده اند.

1.     تابش مستقیم نور آفتاب هنگام طلوع و غروب از پنجره های گنبد مطهر:

هنگام طلوع، نور خورشید از پنجره شرقی گنبد به درون حرم تابیده و زیر گنبد را روشن می کند و شعاع آن از پنجره غربی بیرون می زند.

 

2.     ناودان طلا (میزاب ارّحمه)

این ناودان در بالاترین نقطه و در وسط ضلع جنوبی رواق مطهّر، رو به قبله، واقع شده است و تنها راه خروجی آبهای باران از بالای گنبد، ایوان و حرم می باشد. هنگام نزول باران رحمت، مردم آب آن را به نیت شفا جمع می کنند.

گویند که این ناودان در مقابل ناودان طلای کعبه قرار دارد. (ناودانی طلا بر فراز محل ولادت امیرالمؤمنین ع و ناودان طلای دیگر بر بلندای مدفن آن حضرت ع)

برخی از زائران ایرانی در زیر این ناودان 2 رکعت نماز به جا می آورند و با توسل به امیرالمؤمنین (ع) حاجت شان را از خدا طلب می کنند. برخی نیز گفته اند که بعد از این نماز و دعا، حاجت شان برآورده شده است.

گرچه در این  زمینه، روایتی وارد نشده است، ولی طبیعی و پرواضح است که هر کس با قصد قربت، 2 رکعت نماز در هر کجای حرم امیرالمؤمنین (ع) بخواند و از خداوند، برآورده شدن حاجاتش را بخواهد، ان شاء الله برآورده می شود.

سید عبدالکریم بن طاووس، از داود بن فرقد نقل می کند که امام صادق (ع) به من فرمود:

در یک طرف کوفه، قبری است که هیچ غمگینی به آن رو نمی آورد که در آنجا 2 یا 4 رکعت نماز بگزارد، مگر آن که خداوند حاجتش را برآورده کرده و غم و اندوهش را نیز برطرف می کند.

داود می گوید: عرض کردم آیا آن قبر حسین (ع) است؟

حضرت با حرکت سر اشاره نمودند: نه.

عرض کردم آیا قبر امیرالمؤمنین (ع) است؟

با سر مبارک اشاره کردند: بله.

نماز در زیر این ناودان هیچ خصوصیتی نسبت به جاهای دیگر حرم ندارد و هیچ کجا وارد نشده است و اشکال هایی نیز به آن وارد است؛ مثل اختلاط زن و مرد، پشت به امام نماز خواندن (البته در صورتی که حائلی بین نمازگزار و امام نباشد و از ایوان، ضریح دیده شود). شایسته است آقایان و بانوان زائر، در اماکن مخصوص به خود، نماز خوانده و از ازدحام در زیر ناودان بپرهیزند.

3.     نشانه های وقتت زوال (اذان  ظهر)

-        کنگره های باب الساعه (باب امام رضا ع) :  همانگونه که در تصاویر مشاهده می شود، قوس های کاشی های فیروزه ای باب الساعه در داخل صحن، یکی از نشانه های معماری برای تعیین وقت نماز ظهر می باشد و آن هنگامی است که آفتاب نیمی از قوس وسطی را روشن کرده باشد. در تمامی فصول سال این مسأله حکم فرماست.

-        پاگرد حجره های ضلع شمال شرقی حرم: هنگامی که شعاع آفتاب به اندازه چهار انگشت، گوشه ایوان را روشن کرد، نشانه اول وقت نماز ظهر است. این نشانه فقط در چهار ایوان از باب مسلم بن عقیل به طرف شمال اتفاق می افتد.

در بسیاری از مساجد مسلمین (نظیر مسجد گوهرشاد و غیر  آن) ستونی برای تعیین ظهر شرقیی قرار دارد که  در عربی به آن «المزوله» می گویند، امّا، در صحن نجف با وجود این علائم دیگر نیازی به آن ستون نیست.

یک قبله دارند عاشقان آن هم علی مرتضاست        یک شمع دارند عارفان آن هم علی مرتضاست

یک راه دارند رهروان آن  هم علی مرتضاست        یک روح دارند شیعیان آن هم علی مرتضاست

یک جلوه دارد این جهان آن هم علی مرتضاست     یک نابغه دارد زمان آن هم علی مرتضاست

انتهای پیام/

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط اسماعیل اکبری 93/11/17:: 12:16 صبح     |     () نظر

ماجرای عجیب سرودن شعر "علی ای همای رحمت" و خواب آیت‌‌الله مرعشی نجفی/ شعری که شهریار تقدیم رهبر انقلاب کرد


مرحوم آیت‌الله مرعشی نجفی فرمودند: شبی توسلی پیدا کردم تا یکی از اولیای خدا را در خواب ببینم. آن شب در عالم خواب دیدم که در زاویه مسجد کوفه نشسته‌ام و امیرالمومنین (ع) با جمعی حضور دارند.

به گزارش خبرنگار حوزه هنر و ادب «خبرگزاری دانشجو»، بیست و هفتم شهریور ماه، سالروز درگذشت شهریار شعر ایران با تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی «روز ملی شعر و ادب» نامیده شده است. به همین مناسبت نگاهی داریم به زندگی و اشعار این شاعر بزرگ.

 

سید محمدحسین بهجت تبریزی متخلص به "شهریار" فرزند حاج میرآقا خشکنابی در شهریور ماه سال 1286 در تبریز به دنیا آمد. شهریار سه ساله بود که به دلیل حوادث خونینی که پیرامون مشروطیت در تبریز اتفاق افتاد پدرش او را نزد پدربزرگش به روستای خشکناب فرستاد. سپری کردن این دوره از زندگی در آغوش طبیعت زمینه‌ای برای سرودن منظومه "حیدر بابا" در دوران بزرگسالی شد.

 

شهریار شش ساله بود که پدرش او را برای تحصیل به تبریز برگرداند. او در مدرسه متحده به آموزش زبان فرانسه، علوم دینی و یادگیری خوشنویسی پرداخت و در سیزده سالگی اولین شعر خود را با تخلص "بهجت" در مجله "ادب" به چاپ رساند. شهریار در سال 1299 برای اولین بار به تهران مسافرت کرد و در سال 1300 توسط لقمان الملک جراح در دارالفنون به تحصیل پرداخت و پس از آن در رشته پزشکی ادامه تحصیل داد.

 

ماجرای فال حافظ شهریار برای تغییر تخلص خود

 

او در تهران تصمیم گرفت تخلص خود را تغییر دهد و تخلص "شهریار" را پس از دو رکعت نماز و تفأل از حافظ گرفت.

در فال او آمده بود:

 

غم غریبی و غربت چو بر نمی‌تابم روم به شهر خود و شهریار خود باشم

 

عشقی که باعث شد شهریار ترک تحصیل کند

 

شهریار سال آخر رشته پزشکی بود که عاشق دختری شد. پس از مدتی خواستگاری نیز از سوی دربار برای دختر پیدا می‌شود. خانواده دختر با توجه به وضع مالی محمدحسین تصمیم می‌گیرند که دختر خود را به خواستگار مرفه‌تر بدهند. این شکست عشقی برای شهریار بسیار سنگین بود و به همین دلیل با وجود این که فقط یک سال به پایان دوره 7 ساله رشته پزشکی مانده بود ترک تحصیل کرد. غم عشق حتی باعث مریضی و بستری شدن او در بیمارستان شد.

 

 

ماجرای بیماری شهریار به گوش دختر رسید و همراه شوهرش به عیادت او در بیمارستان رفت. شهریار پس از این دیدار در بیمارستان شعری را که دو بیت آن در زیر آمده‌است، در بستر می‌سراید. این شعر بعد‌ها با صدای غلامحسین بنان به صورت آواز خوانده شد.

 

آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا

بی وفا حالا که من افتاده‌ام از پا چرا

نازنینا ما به ناز تو جوانی داده‌ایم

دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا

 

شهریار بعد از این شکست عشقی که منجر به ترک تحصیل او شد به صورت جدی به شعر روی آورد و منظومه‌های زیادی را سرود. او اولین دفتر شعر خود را در سال 1308 با مقدمه ملک‌الشعرای بهار، سعید نفیسی و پژمان بختیاری منتشر کرد. بسیاری از اشعار او به فارسی و ترکی آذربایجانی، جز آثار ماندگار این زبان‌هاست. منظومه حیدربابایه سلام، سروده شده به سال 1333، از مهم‌ترین آثار ادبی ترکی آذربایجانی شناخته می‌شود.

 

 

شهریار پس از ترک تحصیل برای کار در اداره ثبت اسناد مشهد و نیشابور به خراسان رفت و پس از 4 سال به تهران بازگشت. او در سال 1315 در بانک کشاورزی استخدام و پس از مدتی به تبریز منتقل شد. دانشگاه تبریز شهریار را یکی از پاسداران شعر و ادب میهن نامید و عنوان دکترای افتخاری دانشکده ادبیات تبریز را به او اعطا کرد.

 

شهریار در سال 1346 شروع به نوشتن قرآن به خط نسخ کرد و یک سوم آن را به اتمام رساند. او در این سال‌ها در اوج شهرت قرار داشت و دیوان اشعار او چندین بار چاپ و بلافاصله نایاب می‌شد. شهریار در سال‌ 1350 مجددا به تهران سفر کرد و تجلیل‌های زیادی از او به عمل آمد.

 

او در سال 1357 شهریار با حرکت انقلاب همصدا شد و در سال‌های پس از انقلاب اشعار زیادی پیرامون انقلاب، دفاع مقدس و در وصف شخصیت‌هایی مانند امام (ره) و مقام معظم رهبری سرود. اما شهرت او بیشتر به اشعار کم نظیری برمی‌گردد که در مدح حضرت علی (ع) و اهل بیت سروده است.

 

شعری که شهریار تقدیم رهبر انقلاب کرد

 

او یکی از اشعار خود را تقدیم رهبر انقلاب کرده است. در نامه او به رهبر انقلاب آمده است:

 

بر آستان والای آیت الله خامنه‌ای ریاست جمهوری اسلامی محبوب و امام جمعه بزرگوار تهران تقدیم و توفیق روزافروز ایشان و امام امت و رزمندگان اسلام را شب و روز به دعا مسئلت می‌نمایم.

 

رشگم آید که تو حیدر بابا
بوسی آن دست که خود دست خداست

راستان دست چپ از وی بوسند
که خدا بوسد از او دست براست

در امامت به نماز جمعه
صد هزارش بخدا دست دعاست

من بیان هنرم، یک دل و بس
او عیان هنر از سر تا پاست

او شب و روز برای اسلام
پای پویا و زبان گویاست

او چه بازوی قوی و محکم
با امامی که ره و رهبر ماست

شهریارا سری افراز به عرش
کو نگاهیش به (حیدربابا) ست

 

تبریز- دوازدهم ذی‌الحجه/ 1407 هجری قمری مطابق هفدهم امرداد /1366 شمسی
سیدمحمدحسین شهریار (در هشتاد و دو سالگی)

 

 

شهریار در روزهای آخر عمرش به دلیل بیماری در بیمارستان مهر تهران بستری شد و در 27 شهریور ماه سال 1367 درگذشت. بنابر وصیت شهریار پیکر او را در مقبره الشعرای تبریز به خاک سپردند.

 

تدریس منظومه حیدر بابایه در دانشگاه‌های آمریکا

 

شهریار شعر ایران بیش از 28 هزار بیت شعر به زبان فارسی و در حدود سه هزار بیت به زبان ترکی آذری سروده است. شهرت شهریار مرزهای داخلی ایران را پشت سر گذاشته و اکنون در اغلب کشورهای جهان شخصیتی شناخته شده است به طوری که اکنون در جماهیر ماورای قفقاز و آسیای مرکزی خیابان‌ها، سالن های نمایش، پارک‌ها و دیگر اماکن عمومی به نام شهریار نام‌گذاری می‌شوند و در حال حاضر منظومه حیدربابایه سلام در اکثر دانشگاه‌های جهان از جمله دانشگاه کلمبیا در ایالات متحده آمریکا مورد بحث رساله دکترا قرار گرفته است و برخی از موسیقیدانان همانند هاژاک آهنگساز معروف ارمنستان، آهنگ جالبی برای آن ساخته است.

 

ماجرای شعر معروف شهریار درباره حضرت علی(ع)

 

آیت الله العظمی مرعشی نجفی فرمودند شبی توسلی پیدا کردم تا یکی از اولیای خدا را در خواب ببینم. آن شب در عالم خواب دیدم که در زاویه مسجد کوفه نشسته ام و وجود مبارک مولا امیرالمومنین (علیه السلام) با جمعی حضور دارند .حضرت فرمودند: شاعران اهل بیت را بیاورید. دیدم چند تن از شاعران عرب را آوردند. فرمودند:  شاعران فارسی زبان را نیز بیاورید. آن گاه محتشم و جند تن از شاعران فارسی زبان آمدند .فرمودند: شهریار ما کجاست؟ شهریار آمد .حضرت خطاب به شهریار فرمودند: شعرت را بخوان!

 

شهریار این شعر را خواند :

 

علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را
که به ماسوا فکندی همه سایه‌ی هما را

دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین
به علی شناختم به خدا قسم خدا را

به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند
چو علی گرفته باشد سر چشمه‌ی بقا را

مگر ای سحاب رحمت تو بباری ارنه دوزخ
به شرار قهر سوزد همه جان ماسوا را

برو ای گدای مسکین در خانه‌ی علی زن
که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را

بجز از علی که گوید به پسر که قاتل من
چو اسیر تست اکنون به اسیر کن مدارا

بجز از علی که آرد پسری ابوالعجائب
که علم کند به عالم شهدای کربلا را

چو به دوست عهد بندد ز میان پاکبازان
چو علی که میتواند که بسر برد وفا را

نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت
متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را

بدو چشم خون فشانم هله ای نسیم رحمت
که ز کوی او غباری به من آر توتیا را

به امید آن که شاید برسد به خاک پایت
چه پیامها سپردم همه سوز دل صبا را

چو تویی قضای گردان به دعای مستمندان
که ز جان ما بگردان ره آفت قضا را

چه زنم چو نای هردم ز نوای شوق او دم
که لسان غیب خوشتر بنوازد این نوا را

«همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی
به پیام آشنائی بنوازد و آشنا را»

ز نوای مرغ یا حق بشنو که در دل شب
غم دل به دوست گفتن چه خوشست شهریارا

 

 

آیت الله العظمی مرعشی نجفی فرمودند: وقتی شعر شهریار تمام شد از خواب بیدار شدم چون من شهریار را ندیده بودم. فردای آن روز پرسیدم که شهریار شاعر کیست؟ گفتند: شاعری است که در تبریز زندگی می کند .گفتم: از جانب من او را دعوت کنید که به قم نزد من بیاید .چند روز بعد شهریار آمد. دیدم همان کسی است که من او را در خواب در حضور حضرت امیر (علیه السلام) دیده‌ام.

 

از او پرسیدم: این شعر «علی ای همای رحمت» را کی ساخته ای؟ شهریار با حالت تعجب از من سوال کرد که شما از کجا خبر دارید که من این شعر را ساخته ام؟ چون من نه این شعر را به کسی داده ام و نه درباره آن با کسی صحبت کرده ام .مرحوم آیت الله العظمی مرعشی نجفی به شهریار می فرمایند: چند شب قبل من خواب دیدم که در مسجد کوفه هستم و حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) تشریف دارند.حضرت , شاعران اهل بیت را احضار فرمودند: ابتدا شاعران عرب آمدند . سپس فرمودند: شاعران فارسی زبان را بگویید بیایند. آنها نیز آمدند. بعد فرمودند شهریار ما کجاست؟ شهریار را بیاورید! و شما هم آمدید. آن گاه حضرت فرمودند: شهریار شعرت را بخوان ! و شما شعری که مطلع آن را به یاد دارم خواندید .

 

شهریار فوق العاده منقلب می شود و می گوید: من فلان شب این شعر را ساخته ام و همان طور که قبلا عرض کردم  تا کنون کسی را در جریان سرودن این شعر قرار نداده ام .

 

آیت الله مرعشی نجفی فرمودند: وقتی شهریار تاریخ و ساعت سرودن شعر را گفت، معلوم شد مقارن ساعتی که شهریار آخرین مصرع شعر خود را تمام کرده ، من آن خواب را دیده ام .ایشان چندین بار به دنبال نقل این خواب فرمودند: یقینا در سرودن این غزل به شهریار الهام شده که توانسته است چنین غزلی به این مضامین عالی بسراید. البته خودش هم از فرزندان فاطمه زهرا (سلام الله علیها) است و خوشا به حال شهریار که مورد توجه و عنایت جدش قرار گرفته است 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط اسماعیل اکبری 93/11/17:: 12:4 صبح     |     () نظر

 دیدگاه اسلام (را می توان در سه قسمت مطرح کرد: پیش از سفر، هنگام سفر و پس از سفر.

اهمیت سفر

امام علی (علیه السلام) در روایتی، سفر را یکی از راه های درآمد می دانست و می فرمود:

هرگاه [ روزگار] بر یکی از شماها دشوار شد، پس، [از سرزمین خود] خارج شود و [بیهوده] خویش و خاندانش را [با غصه خوردن] غمگین نکند.

امام صادق (علیه السلام)، هدف از سفر مجاز را توشه یافتن برای آخرت، درآمد اقتصادی و لذت و تفریح برمی شمرد.

تندرستی (و شادابی و تجدید قوا) نیز یکی از اهداف سفر در روایات مطرح شده است.

الف ـ پیش از سفر

در روایتی امام علی (علیه السلام) از افراد می خواهد، به سفری نروند که بیم آن می رود به نماز یا دینشان لطمه بخورد.

در حدیثی دیگر، پیامبر (صلی الله علیه وآله) از امام علی(علیه السلام) می خواهد، هنگام سفر، برای حفظ جانش از سارقان و درندگان، چوبدستی از درختِ بادام تلخ به همراه داشته باشد و آیه بیست و دوم از سوره قصص را بخواند. همچنین در دره ها (که پناهگان ماران و درندگان است) اتراق نکند.

انتخاب همسفر در اسلام بسی مهم شمرده شده و نخستین پیشوا، در سفارش به فرزندش، از او می خواهد، ابتدا به جست و جوی دوست (و همسفر) برآید و سپس راه افتد. و نیز برای پیشگیری از اختلاف، با کسی همسفر نشود که آن فرد، خود را برتر از او بداند.

حضرت به خاطر اهمیتی که برای نماز جمعه قائل بود، از افراد می خواست جز در صورت ضرورت (و یا به خاطر خدا)، در روز جمعه سفر نکنند و در نماز جمعه حاضر شوند.

همچنین در روایات آمده است، سفر در سه شبِ آخر ماه قمری مکروه است.

امام علی (علیه السلام) به سفارش رسول گرامی (صلی الله علیه وآله) تنها سفر نمی کرد، و در احادیث، حداقل سه و حداکثر هفت نفر برای همراهی در سفر ذکر شده است.

اسلام مکتبی است که از هر فرصتی برای رعایت و گسترش بهداشت بهره می جوید؛ و چه بسا در همین راستاست که غسل پیش از سفر مستحب است.

سپردن خانواده به خداوند، پیش از سفر، برای مسلمان امری طبیعی است و پیامبر(صلی الله علیه وآله) در این باره فرمود: آدمی هیچ جانشینی در خانواده اش، بهتر از دور رکعت نماز، نمی گذارد که هنگام سفر بخواند و سپس دست به نیایش بردارد و بگوید: «اللهم انّی استودعک نفسی و مالی و ذریتی و دنیای و آخرتی و امانتی و خاتمه عملی».

سیدبن طاووس فرمود: در این نماز، در رکعت اول (پس از حمد)، سوره توحید و در رکعت دوم (پس از حمد)، سوره قدر را بخواند.

نیز دعاهای بسیاری، پیش از سفر، از امامان بزرگوار نقل شده است که هر کدام پنجره ای به سوی خداشناسی بر ما می گشاید.

ب ـ هنگام سفر

امام علی(علیه السلام) شب پیمایی را خوش نمی داشت. هم خود آخر شب (سحر) سفرش را آغاز می کرد و هم کسانی را که به سفر می فرستاد، از آن ها می خواست، سحر سفر کنند.

سفر در روزهای شنبه، پنجشنبه و شب جمعه نیز سفارش شده است.

همچنین در برخی روایات، روزهایی را ذکر کرده و تأکید کرده که در این روزها سفر نکنید و در احادیث دیگر یادآوری شده است: «صدقه بدهید و هر روزی که می خواهید، سفر کنید.»

امام علی (علیه السلام) گشاده دستی در سفر، کمتر مخالفت کردن با همسفران و بسیار به یاد خدا بودن را در فراز و نشیب های مسافرت، از نشانه های جوانمردی در سفر برشمرد.

همچنین ایشان می فرمود: وقتی گروهی با هم سفر می کنند، همه سهمی پرداخت کنند، و پول ها جمع و هزینه ها از آن کسر شود (این کار را باعث عدم اختلاف می دانست).

ایشان چون در جایی فرود می آمد، دست به نیایش برمی داشت و می فرمود: خداوند! ما را در فرودگاهی خجسته فرودآر، و تو بهترین فرود آورنده ای.

در احادیث، همراه بردن تسبیح، تربت حضرت امام حسین(علیه السلام)، انگشتر، و دستار بستن (برای مردان)، قرآن خواندن در حالی که سواره است، خواندن دو رکعت نماز هنگام پیاده شدن و دعا کردن هنگام سوار شدن، تأکید شده است.

در حدیثی معتبر از زبان لقمان به پسرش نقل شده که از او خواست، در مسافرت همراه خویش شمشیر، کمان (و ابزار دفاعی)، اسب، کفش، عمامه، طناب، مشک، آب، سوزن و داروهای مورد نیاز خود و دوستانش را بردارد.

پیامبر نیز چون به سفر می رفتند، شیشه روغن، سرمه دان، قیچی، آینه، مسواک، شانه، سوزن، طناب، تسمه های بغل و چیزی که با آن کفش را پینه کنند، همراه خود می بردند.

آن چه شگفت انگیز است آن که پزشکی امروز می گوید: در سفر باید بهتر از محل سکونت غذا خورد؛ زیرا بدن آسیب پذیرتر می شود و از همین روست که بسیاری از مردم در مسافرت بیمار می شوند؛ چرا که به غذای خود در سفر توجه کافی نمی کنند. در روایات بر این نکته تأکید و در سفارش های پیامبر گرامی(صلی الله علیه وآله) برای برداشتن غذای مرغوب در سفر تصریح شده است. همچنین این مسأله در توصیه های امام صادق و امام سجاد (علیهماالسلام) آمده است. در حدیثی مصرف نان با شیر و ماست (و در حقیقت لبنیات) در سفر تشویق شده است.

همچنین با همه سفارش ها نسبت به گشاده دستی در سفر، ولخرجی در آن هشدار داده شده است. «شهاب» می گوید: به امام صادق(علیه السلام) عرض کردم: شما می دانید من ثروتمندم و به دوستانم نیکی می کنم. با گروهی از آنان در راه مکه همسفر می شوم و برایشان بسیار خرج می کنم [اشکالی دارد؟]

امام فرمود: ای شهاب! چنین مکن. اگر آنان نیز مانند تو خرج کنند، زیان می بینند، و اگر تو بکنی و ایشان هزینه نکنند، باعث [شرمساری و] خواری آنان می شود. پس با گروهی دوستی کن که در توانگری همانند تو باشند.

گرچه رفتار انسان در هر حالی باید شایسته باشد، اما در سفر به خاطر رنج های بسیار که زمینه های عصبانیت افراد را مهیا می سازد، اسلام آداب خاصی را توصیه نموده است.

علامه مجلسی در حدیثی معتبر از امام صادق (علیه السلام) نقل می کند که لقمان پسر خویش را این گونه نصیحت می کرد: پسرم! هنگامی که با گروهی سفر می کنی، در کارهای خود و کارهایشان با آنان بسیار مشورت و همفکری کن. بر آن ها بسیار لبخند بزن. گشاده دست باش. چون تو را به مهمانی خویش دعوت می کنند، بپذیر. اگر از تو یاری می جویند، کمکشان کن. و با چند چیز بر آن ها برتر باش: به بسیاری خاموشی، به بسیاری نماز و گشاده دستی و جوانمردی در هر چه با خود داری، از چهارپا و ثروت و توشه.

چون با تو مشورت کنند، ابتدا درباره آن موضوع خوب بیندیش و سپس پاسخشان بده... فرمانِ بزرگ تر را بپذیر و اگر کاری از تو می طلبند یا چیزی از تو می پرسند، بگو چشم و «نه» مگو، که «نه» گفتن، نشانه ناتوانی و باعث سرزنش است... اگر با چهارپا سفر می کنی، هنگام اتراق کردن، پیش از آن که خودت چیزی بخوری، به چهار پایت علف بده. در جایی فرود آ که خاکش نرم تر و پرگیاه تر باشد.

در روایتی دیگر، امام صادق (علیه السلام) شوخی بسیار با [رعایت آداب شوخی با] همسفران، و پوشاندان رازها [و نقاط ضعفی که از دوستانش در سفر دیده است] را پس از جدایی از آنان، از آداب سفر برشمرده است.

یاری رساندن به دیگران، در همه موارد، در اسلام سفارش شده است. اما با عنایت به نیاز بیشتر آدمی به کمک در سفر، در احادیث، بدان توجه ویژه ای شده است. پیامبر گرامی(صلی الله علیه وآله) می فرماید: کسی که مؤمن مسافری را یاری رسانَد، آفریدگار هفتاد و سه دشواری از سختی های این جهان را از او برمی دارد [و برایش آسان می گرداند] و او را از غم و اندوه اَمان می دهد و هفتاد سختی آن جهان را از وی برطرف می سازد ؛ در زمانی که سختی های رستاخیز، نفَس مردم را بند می آورد.

در روایات، به آن ها که ـ به دلایلی ـ پیاده ره می سپارند، سفارش شده است: کمر و شکم را محکم ببندید، و تند گام بردارید.

در روایات، از اتراق کردن شبانه در میان جاده ها و رودخانه ها نهی شده است.

برای سفر نیز دعاهای بسیاری وارد شده است که در کتاب های معتبر (و از جمله حلیة المتقینِ علامه مجلسی) بیان شده است.

ج ـ پس از سفر

در احادیث، از سفر به عنوان قطعه ای از رنج تعبیر شده است که به محض پایان یافتن، هر چه سریع تر باید نزد خانه و خانواده بازگشت.

در روایات ما، ضیافتِ دوستان پس از بازگشت از سفر مستحب شمرده شده است. هدیه آوردن از سفر نیز سفارش شده است.

>در روایتی آمده است: کسی که از سفر برمی گردد، سزاوار است پیش از انجام هر کاری، غسل کند، دو رکعت نماز بگذارد، به سجده رود و (به خاطر به سلامت بازگشتن و...) شکر خداوند را بر زبان آورد.


 بسیار سفر باید، تا پخته شود خامی!

امام صادق(ع) در حدیثی فرموده است:

مسافرت باید برای یکی از این سه امر باشد:

>1 - تهیه توشه آخرت 2 - تامین معاش و زندگی 3 - لذت مباح و تفریح غیر حرام بنابراین، در سفرها باید آدابی را که از پیشوایان دین نقل شده است، به عنوان رهنمود گرفتن از مکتب، رعایت کرد.

فواید مسافرت بسیار است. کسب تجربه و پخته شدن، آشناییها و ارتباطات جدید، از آن جمله است.

سفر، آزموده کند مرد را هم از دل براند غم و درد را ز گیتی بدو نیک، بنمایدش وز آن گنج دانش بیفزایدش

نگاهی به مجموعه روایات اسلامی، نکاتی را به عنوان «آداب سفر» به ما می آموزد که مهمترین آنها، آموختن «آیین همراهی و همسفری » است. تاکید شده است که پیش از سفر، همسفر مناسبی پیدا کنید. چرا که مسافرت تنهایی مکروه است. رسول خدا(ص) از سه کس مذمت کرده است:

یکی آنکه غذایش را تنها می خورد.

یکی آنکه در خانه ای تنها می خوابد.

سوم آنکه تنها به مسافرتهای دور و دراز می رود.

آداب دیگر سفر را طبق تعالیم دینی، فهرست وار اینگونه می یابیم:

1 - خداحافظی کردن از خانواده و بستگان از سوی مسافر، بدرقه کردن کسی که به سفر می رود، از سوی اهل خانه و بستگان.

2 - شروع کردن سفر با «صدقه »، جهت سلامتی و رفع و دفع بلاها.

3 - خواندن دو رکعت نماز، دعا کردن و جان و مال خانواده را به خدا سپردن و بر او توکل کرد.

4 - خواندن این دعا: «بسم الله، آمنت بالله، توکلت علی الله، ماشاء الله، لا حول و لا قوة الا بالله.»

5 - برداشتن عصا، یا وسیله ای جهت دفع شر و خطرات احتمالی و حمل ابزار دفاعی.

6 - همراه داشتن مسواک و شانه و لباس و ظرف.

7 - همراه برداشتن مواد غذایی و خوراکهای مورد نیاز و رهتوشه سفر.

8 - همراه داشتن داروهای مورد نیاز، سوزن، نخ، طناب و زیرانداز.

9 - رعایت اخلاق خوب با همسفر در طول مسافرت.

10 - در سفر، بار بر دوش دیگران نبودن، خرج خود را به گردن دیگران نینداختن.

11 - مراعات حال همسفر، در صورتی که خسته یا مریض باشد.

12 - همکاری در کارها، برعهده گرفتن کارهای سنگین در مسافرت.

13 - گوش کردن به حرف بزرگترها.

14 - مشورت با همسفران در انجام کارها و تصمیم گیریها.

15 - مواظبت بر خواندن نماز در اول وقت.

16 - پس از سفر، نقل نکردن سختیها و ناملایمات مسافرت.

17 در بازگشت از سفر، برای اهل خانه، هدیه و سوغات آوردن 18 - هنگام مراجعت از مسافرت به وطن، خدا را شکر کردن و بر نعمت سلامتی، حمد کردن.

برای تک تک آنچه یاد شد، احادیث مکرری در متون دینی آمده است که مجال طرح آنها نیست.

به علاوه، سفر وسیله شناخت است، هم شناخت خود، هم شناخت دیگران. چون رنجها و سختیهای مسافرت و حالتهای فوق العاده، جوهره انسان را می نمایاند و خصلتهای درونی بروز می کند. حتی انسان میزان تحمل و مقاومت و کاردانی و تجربه خود را هم در سفر به محک می تواند بزند.

از جمله سفرهای پسندیده، مسافرت به شهرهای مذهبی و زیارتگاهها و دیدن اماکن تاریخی و دیدار با بزرگان و شخصیتهای علمی و اخلاقی است.

زیارت خانه خدا، مرقد حضرت رسول، قبور مطهر ائمه معصومین، مزار پاک شهدای راه حق، زیارت قبر انبیا و اوصیاء و اولیا و صحابه و تابعین. دیدار از مرقد علمای بزرگ، فرزندان اهل بیت و قبور مؤمنان و صالحان، همه از مواردی است که در متون دینی به آنها تشویق شده است و زیارت قبور امامان، نوعی تجدید عهد و پیمان با صاحبان ولایت است. امام سجاد(ع) بیست و پنج بار به سفر حج رفت.

به فرموده حضرت رضا(ع):

«هر امامی بر گردن دوستان و پیروانش، عهد و پیمانی دارد. از جمله اموری که وفای به این عهد و پیمان است، زیارت قبور ائمه است.»

امید است که هر جا باشید، چه در سفر و چه حضر، ایامی خجسته و روز و شبی پربرکت داشته باشید.

«سفر آخرت »، سفر دیگری است که همه در پیش داریم.

آن هم آداب و شرایط و پیش نیاز و تهیه مقدمات و رهتوشه لازم دارد که موضوعی جداست و نیازمند نگاهی دوباره و جدی.

ما ... همه مسافریم، و نیازمند آمادگی برای آن «سفر بی بازگشت ».

علی(ع)، رهتوشه آن سفر را «تقوا» می داند.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط اسماعیل اکبری 93/11/14:: 3:52 عصر     |     () نظر

آداب سفر

 

 

آداب سفر

 

« در تعطیلات عده بسیاری از هموطنان عزیز به سفر می‏روند، چه مسافرتهای دیداری و صله رحم، چه برای زیارت ، چه به قصد تفریحات سالم، که هر سه نوع آن خوب و پسندیده است. به همین مناسبت، نگاهی به سفر از دید معارف اسلامی داریم، تا سفرهایمان هم مکتبی و خداپسندانه باشد.»


بسیار سفر باید، تا پخته شود خامی!


امام صادق(علیه السّلام) در حدیثی فرموده است:


مسافرت باید برای یکی از این سه امر باشد:


1 ـ تهیه توشه آخرت
2 ـ تأمین معاش و زندگی
3 ـ لذّت مباح و تفریح غیر حرام1

 

بنابراین، در سفرها باید آدابی را که از پیشوایان دین نقل شده است، به عنوان رهنمود گرفتن از مکتب، رعایت کرد.


فواید مسافرت بسیار است. کسب تجربه و پخته شدن، آشناییها و ارتباطات جدید، از آن جمله است.


سفر، آزموده کند مرد را
هم از دل براند غم و درد را
ز گیتی بدو نیک، بنمایدش
وز آن گنج دانش بیفزایدش


نگاهی به مجموعه روایات اسلامی، نکاتی را به عنوان «آداب سفر» به ما می‏آموزد که مهمترین آنها، آموختنِ «آیین همراهی و همسفری» است. تأکید شده است که پیش از سفر، همسفر مناسبی پیدا کنید. چرا که مسافرت تنهایی مکروه است. رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) از سه کس مذّمت کرده است:


یکی آنکه غذایش را تنها می‏خورد.
یکی آنکه در خانه‏ای تنها می‏خوابد.
سوّم آنکه تنها به مسافرتهای دور و دراز می‏رود.

 


آداب دیگر سفر را طبق تعالیم دینی، فهرست‏وار اینگونه می‏یابیم:


1 ـ خداحافظی کردن از خانواده و بستگان از سوی مسافر، بدرقه کردن کسی که به سفر می‏رود، از سوی اهل خانه و بستگان.


2 ـ شروع کردن سفر با «صدقه»، جهت سلامتی و رفع و دفع بلاها.


3 ـ خواندن دو رکعت نماز، دعا کردن و جان و مال خانواده را به خدا سپردن و بر او توکل کرد.


4 ـ خواندن این دعا: «بسم اللّه‏، آمَنتُ باللّه‏، توکّلتُ عَلَی اللّه‏، ماشاءَ اللّه‏، لا حولَ و لا قوَّة الاّ باللّه‏.»


5 ـ برداشتن عصا، یا وسیله‏ای جهت دفع شرّ و خطرات احتمالی و حمل ابزار دفاعی.


6 ـ همراه داشتن مسواک و شانه و لباس و ظرف.


7 ـ همراه برداشتن مواد غذایی و خوراکهای مورد نیاز و رهتوشه سفر.


8 ـ همراه داشتن داروهای مورد نیاز، سوزن، نخ، طناب و زیرانداز.


9 ـ رعایت اخلاق خوب با همسفر در طول مسافرت.


10 ـ در سفر، بار بر دوش دیگران نبودن، خرج خود را به گردنِ دیگران نینداختن.


11 ـ مراعات حال همسفر، در صورتی که خسته یا مریض باشد.


12 ـ همکاری در کارها، برعهده گرفتن کارهای سنگین در مسافرت.


13 ـ گوش کردن به حرف بزرگترها.


14 ـ مشورت با همسفران در انجام کارها و تصمیم‏گیریها.


15 ـ مواظبت بر خواندنِ نماز در اول وقت.


16 ـ پس از سفر، نقل نکردن سختیها و ناملایمات مسافرت.


17 - در بازگشت از سفر، برای اهل خانه، هدیه و سوغات آوردن


18 ـ هنگام مراجعت از مسافرت به وطن، خدا را شکر کردن و بر نعمتِ سلامتی، حمد کردن.


برای تک تک آنچه یاد شد، احادیث مکرری در متون دینی آمده است که مجال طرح آنها نیست.2
به علاوه، سفر وسیله شناخت است، هم شناختِ خود، هم شناختِ دیگران. چون رنجها و سختیهای مسافرت و حالتهای فوق‏العاده، جوهره انسان را می‏نمایاند و خصلتهای درونی بروز می‏کند. حتی انسان میزان تحمّل و مقاومت و کاردانی و تجربه خود را هم در سفر به محک می‏تواند بزند.


از جمله سفرهای پسندیده، مسافرت به شهرهای مذهبی و زیارتگاه ها و دیدن اماکن تاریخی و دیدار با بزرگان و شخصیت های علمی و اخلاقی است.


زیارت خانه خدا، مرقد حضرت رسول، قبور مطهر ائمه معصومین(علیهم السّلام) ، مزار پاکِ شهدای راه حق، زیارت قبر انبیا و اوصیاء و اولیا و صحابه و تابعین. دیدار از مرقد علمای بزرگ، فرزندان اهل بیت و قبور مؤمنان و صالحان، همه از مواردی است که در متون دینی به آنها تشویق شده است و زیارت قبور امامان، نوعی تجدید عهد و پیمان با صاحبانِ ولایت است. امام سجاد(ع) بیست و پنج بار به سفر حج رفت.


به فرموده حضرت رضا(علیه السّلام) :


«هر امامی بر گردن دوستان و پیروانش، عهد و پیمانی دارد. از جمله اموری که وفای به این عهد و پیمان است، زیارت قبور ائمه است.»3


امید است که هر جا باشید، چه در سفر و چه حضر، ایامی خجسته و روز و شبی پربرکت داشته باشید.


«سفر آخرت»، سفر دیگری است که همه در پیش داریم.


آن هم آداب و شرایط و پیش‏نیاز و تهیه مقدمات و رهتوشه لازم دارد که موضوعی جداست و نیازمند نگاهی دوباره و جدّی.


ما ... همه مسافریم، و نیازمند آمادگی برای آن «سفر بی‏بازگشت».


علی(علیه السّلام) ، رهتوشه آن سفر را «تقوا» می‏داند.

 

......................................

پی نوشت :

1 ـ اِنّ العاقلَ لا یکونُ طاعِنا الاّ فی تَزوّدٍ لِمعادٍ، او مَرَمّةٍ لِمَعاشٍ، اَوْ لذّةٍ فی غیرِ محرّمٍ (مکارم‏الاخلاق، طبرسی، ص 240).


2 ـ از جمله در کتابهای: مکارم‏الاخلاق، ص 240؛ محاسن برقی، ص 345؛ بحارالانوار، ج 73 (بیروت)؛ سفینة البحار، ج 1، واژه سفر؛ میزان الحکمه، ج 4، ص 467.


3 ـ اِنّ لِکلّ امامٍ عهدا فی عُنُقِ اولیائه و انّ مِن تمام الوفاء بالعهد زیارة قبورهم (محجة البیضاء، ج 4، ص 45).


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط اسماعیل اکبری 93/11/14:: 3:50 عصر     |     () نظر

آداب رفتار در سفرهای زیارتی
023190192242801771352420513422412810721554 آداب رفتار در سفرهای زیارتی

از امام صادق(علیه السلام )خطاب به شیعیان فرمودند:
کُونُوا زَیْناً وَ لَا تَکُونُوا شَیْنا: با رفتارتان زینت ما باشید و موجب عیب و عار نباشید.(بحارالأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج‏67، 299)
 برای زیارت حرم بسیاری از اولیای الهی، ناگزیر به سفر هستیم. این سفرها مادامی که به جهت زیارت اتفاق می افتند خود، بخشی از اقدامات دینی محسوب شده و از قداست و استحباب برخوردارند و مخصوصا در فرض رنج و مشقت برای مسافر، اجر و پاداش زیادی در بر خواهند داشت. از امام صادق علیه السلام روایت شده است که: هر کس به قصد زیارت قبر حسین بن على علیهماالسّلام از خانه‏اش بیرون آید، اگر پیاده باشد خداوند به ازاى هر گامى که بر مى‏دارد حسنه‏اى برایش ثبت و گناهى از او پاک مى‏کند. و اگر سواره باشد، خداوند به ازاى هر قدمى که مرکبش بر مى‏دارد، حسنه‏اى براى او مى‏نویسد و گناهى از او پاک مى‏سازد.(ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص241)
و در جای دیگر می فرماید: … به هر گام که بر مى‏دارد خداوند براى او ثواب یک حج کامل مى‏نویسد.(روضة الواعظین، ترجمه مهدوى دامغانى، ص 319)   
اما بر عهده زائرین است که آداب زیارت و رفتارهای اسلامی در این سفرها و مکانهای زیارتی را بیاموزند تا خواسته یا نا خواسته مرتکب گناه نشده و از اجر خود نکاهند. بسیاری از رفتارهای غلط ما در طول سفر، توفیق زیارت مقبول را از ما سلب می کنند در حالی که می توان با رعایت شئونات مسلمانی در طی راه، کاری کرد که برای یک انقلاب روحانی، آمادگی لازم را بدست آورد و به گونه ای دل را برای پذیرش ادراکات معنوی مشتاق نمود که بهره بیشتری از زیارت برد. به هر حال چگونگی اعمال ما در تمام طول سفرهای زیارتی در کیفیت حال ما در زیارت و مقبولیت و ثواب آن تاثیرگذار خواهد بود.
خوش خلقی و مهربانی با هم سفران، رعایت اوقات نماز و پرداختن به ذکر و دعا و قرائت قرآن، رعایت بیشتر عفت و حجاب در این سفرهای مقدس، بسیار سودمند است. زیرا ضمن اینکه احساس بهتری برای خود زائر ایجاد می کند، در ارتباط معنوی زائر و مزور نیز جدا تاثیرگذار است.
هر کس به قصد زیارت قبر حسین بن على علیهماالسّلام از خانه‏اش بیرون آید، اگر پیاده باشد خداوند به ازاى هر گامى که بر مى‏دارد حسنه‏اى برایش ثبت و گناهى از او پاک مى‏کند. و اگر سواره باشد، خداوند به ازاى هر قدمى که مرکبش بر مى‏دارد، حسنه‏اى براى او مى‏نویسد و گناهى از او پاک مى‏سازد.
تقیه هم در بسیاری از سفرهای مقدسه که مستلزم ارتباط با اهل سنت است، مستحب و بلکه در بعضی موارد واجب است. ولی متاسفانه بسیاری از زائران(مخصوصا زائران خانه خدا) ضرورت تقیه را درک نمی کنند و به زعم خود می خواهند عبادات ممنوعه را صادقانه و بدون اختفاء انجام دهند و بعضا پای عواقب آن نیز به گمان ثواب آن ایستاده اند. در حالی که این رفتارها کاملا ضد دینی بوده و بعضا گناهان کبیره هستند زیرا موجب آزار و اهانت به دیگران نیز می شوند و وحدت که یکی از آرمانهای دین است را، ضعیف می کنند. در چنین اماکنی بهتر است به عباداتی همچون قرائت قرآن و هر آنچه مورد اتفاق است، پرداخته شود و از آنچه موجب اختلاف است همچون به همراه داشتن مهر و خواندن برخی ادعیه، جداً پرهیز نمود.
همچنین اگر زائر میل دارد که زیارت در عمق جانش نفوذ کرده و او را در مسیر ارتباط موثر گامی به جلو ببرد، و نیز اگر مشتاق است تا ثواب و بهره خود و درجه قبولی را افزایش دهد، بهتر است تا می تواند از انجام اعمالی که او را از زیارت غافل نموده و سرگرم دنیا می کند، پرهیز داشته باشد. ساعتها حضور در بازار به جهت خرید سوغاتی حتی اگر مشتمل بر هیچ گناهی نباشد، از این جهت که وقت محدود زائر را برای زیارت ضایع می کند و قلب او را خسته و غافل می سازد و از ذوق و اشتیاقش در اتصال به امور معنوی می کاهد، ضرر زننده است .
گفتنی است: درک و حمل این همه ثوابی که برای زیارت اماکن مقدسه در متون دینی ما ذکر شده است، به رعایت مسائل جانبی در زیارت نیز بستگی دارد. چه بسا کسانی که اعمال مستحبی زیادی انجام می دهند ولی چیزی را با خود به همراه نمی برند. در سوره انعام (160) اجر و پاداش اعمال نیک، ده برابر عمل وعده شده است، اما به شرط آنکه عامل، عمل را روز قیامت با خود به همراه داشته باشد. پس چه بسا اعمال نیکی که در بین راه از دست می روند. «من جاء باالحسنه فله عشر امثالها…؛ کسی که کار نیکی را با خود بیاورد، ده برابر پاداش خواهد داشت. در این آیه نفرمود من عمل باالحسنه: یعنی کسی که کار نیکی انجام دهد، بلکه فرمود: من جاء باالحسنه: یعنی کسی که کار نیکی را با خود بیاورد؛ پس فقط انجام دادن اعمال نیک کافی نیست، حفظ کردن و ضایع نساختن هم لازم است.
ساعتها حضور در بازار به جهت خرید سوغاتی حتی اگر مشتمل بر هیچ گناهی نباشد، از این جهت که وقت محدود زائر را برای زیارت ضایع می کند و قلب او را خسته و غافل می سازد و از ذوق و اشتیاقش در اتصال به امور معنوی می کاهد، ضرر زننده است .
رفتار زائر باید متناسب با فضای زیارت باشد مثلا اگر به زیارت امام حسین علیه السلام می رود، باید هیئتی همچون عزاداران داشته باشد. شایسته نیست به قصد خوشگذرانی و تفریح به زیارت کربلا برود.
على بن الحکم در حدیثى مرفوعه از امام صادق(علیه السلام) نقل کرده است که فرمود: هرگاه خواستى قبر امام حسین(علیه السلام) را زیارت کنى، با حالت حزن و اندوه و در حالتى که آشفته موى و غبارآلود و گرسنه و تشنه‏اى او را زیارت کن، زیرا امام حسین(علیه السلام) خود در حالى که غمگین و اندوهناک و ژولیده و خاک آلود و گرسنه و تشنه بود کشته شد، و حاجتهاى خود را از او بخواه و زود بازگرد و آنجا را وطن خود قرار نده.(ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ترجمه انصارى، ص165)
همچنین در سفرهای زیارتی از قبور ائمه اطهار پسندیده نیست که زائر در بند خوراک مفصل و لذیذ باشد برداشتن سفره های رنگین مخصوصا در سفر به کربلا نهی شده است. نقل است که امام صادق علیه السّلام فرمود: به من خبر رسیده است که گروهى از مردم هنگامى که به زیارت امام حسین علیه السّلام مى‏روند، با خود سفره‏اى مى‏برند که در آن انواع شیرینى‏ها و غذاهاست، در حالى که اگر به زیارت قبرهاى عزیزانشان مى‏رفتند هرگز چنین چیزهایى را با خود نمى‏بردند. (ثواب الاعمال،ترجمه انصاری، ص173)                                           
و در جایی آن حضرت رو به یکی از زوار جدش امام حسین – علیه السلام – کرده پرسید: آیا به زیارت امام حسین علیه السّلام مى‏روید؟ عرض کرد: آرى، فرمود. براى این سفر زیارتى سفره‏ى غذایى برمى‏دارید؟ عرض کرد: آری. فرمود: چگونه است که وقتى بر سر گورهای پدران و مادرانتان مى‏روید آن چنان نمى‏کنید؟! راوى گوید: گفتم: پس چه بخوریم؟ فرمود: نان و شیر.(آداب سفر در فرهنگ نیایش، ص 137)   


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط اسماعیل اکبری 93/11/14:: 3:49 عصر     |     () نظر
چرا قبر حضرت آدم(ع) در نجف و قبر حضرت حوا در جدّه است؟ آیا واقعاً قبر حضرت آدم در مکه بوده سپس به نجف برده شده است؟
پاسخ اجمالی
روایاتی که درباره دفن حضرت آدم(ع) در نجف اشرف رسیده اگر چه تفاوتی در نقل آن وجود دارد، اما بیشتر آنها در این مسئله که حضرت آدم(ع) در نجف دفن شده است اتفاق نظر دارند، این مسئله در زیاراتی که از اهل بیت(ع) در کیفیت زیارت امیر مؤمنان علی(ع) در نجف وارد شده نیز آمده است.[1]
البته روایت غیر مشهوری نیز در برخی منابع وجود دارد که حضرت آدم(ع) در مکه دفن شده و انتقال به نجف داده نشده است؛ که راه جمع این روایات این است که حضرت آدم(ع) ابتدا در مکه دفن شدند و سپس توسط حضرت نوح(ع) جسدشان به نجف برده شد که برخی از این روایات را بیان می‌کنیم:
1. امام صادق(ع) فرمود: «خدای تعالى به نوح(ع) در حالى که او در کشتى قرار داشت وحى کرد که یک هفته پیرامون کعبه طواف کند و او چنین کرد، سپس وارد آب شد در حالى که آب تا زانوهایش را فرا گرفته بود، آن‌گاه تابوتى را از آب بیرون آورد که در آن استخوان‌هاى آدم(ع) بود و تابوت را به داخل کشتى منتقل ساخت و بارها به دور کعبه طواف نمود، آن‌گاه به باب کوفه و وسط مسجد آن رسید و گروهی که با نوح در کشتى بودند پراکنده شدند، سپس تابوت را در محلّى به نام "غَرى" دفن نمود».[2]
2. روایت شده است: «جنازه حضرت آدم در کوه ابو قبیس که در مکّه است مدفون شد آن‌گاه حضرت نوح(ع) بعد از طوفان استخوان‌هاى آدم(ع) را در تابوتى ریخته آن تابوت را در پشت کوفه دفن کرد، قبر آدم و نوح(ع) در "غرى" (یعنى نجف اشرف) می‌باشد و تابوت امیر المؤمنین على(ع) بالاى تابوت آنها در یک مکان قرار دارد».[3]
 3. امام باقر(ع) فرمود: «ما بین رکن و مقام، انباشته از قبور پیامبران الهى است و قبر آدم(ع) نیز در همان محل است».‏[4]
سید بن طاوس درباره قبر حضرت حوا(ع) در جدّه روایت کرده است:
«در صُحُف ادریس(ع) آمده که آدم(ع) ده روز به مرض تب بیمار بود و وفات او در روز جمعه یازدهم محرّم اتّفاق افتاد و او را در غارى در کوه ابو قبیس دفن‏ کرده و او را رو به قبله قرار دادند و عمر او از زمان ایجاد تا هنگام وفات نهصد و سى سال بود و حوّا(ع) فقط یک سال بعد از او زنده بود، سپس پانزده روز بیمارى کشید و آن‌گاه وفات یافت و او را در کنار آدم دفن کردند».[5]
 

[2]. جزائری، نعمت الله، النور المبین فی قصص الأنبیاء و المرسلین، ص 59، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، قم، چاپ اول، 1404ق؛ جزائری، نعمت الله، قصص الأنبیاء، ترجمه: مشایخ، فاطمه، ص 97، انتشارات فرحان، تهران، چاپ اول، 1381ش.
[3]. مسعودی، علی بن حسین، إثبات الوصیة للإمام علی بن أبی طالب، ص 23، انتشارات انصاریان، قم، چاپ سوم، 1384ش؛ مسعودى، على بن حسین، ترجمه إثبات الوصیة، ص 20، مترجم: نجفى، محمد جواد، اسلامیه، تهران، 1362ش.
[4]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 4، ص 214، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق.
[5]. ابن طاوس، علی بن موسی، سعد السعود للنفوس منضود، ص 37، دار الذخائر، قم، چاپ اول، بی‌تا.

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط اسماعیل اکبری 93/11/13:: 8:27 صبح     |     () نظر

دوره معاصر

حضور نیروهای بریتانیایی در عراق در خلال جنگ جهانی دوم - 1941

پس از جنگ جهانی اول و شکست امپراطوری عثمانی، این منطقه نیز همچون سایر متصرفات متفقین در خاورمیانه، به قیمومیت آنها درآمد. بر طبق موافقت‌نامه سایکس-پیکوت (به انگلیسی: Sykes–Picot Agreement) که به طور محرمانه و در سال 1916 به امضا رسید، عراق جزءی از قلمرو اشغالی بریتانیا درآمد و تحت نظارت آن اداره می‌شد.[2] به این ترتیب که در سال 1920 (1299 هجری) از به هم پیوستن سه ایالت منطقه میان رودان، یعنی ایالتهای بصره، بغداد و موصل و با حمایت بریتانیا و سایر متفقین کشور عراق تشکیل شد. وجه تسمیه آن نیز وجود سنگهای صخره‌ای و سخت است که در بعضی نقاط این کشور دیده می‌شود. یک سال بعد از تشکیل کشور عراق، فیصل اول با حمایت بریتانیا و با رای‌گیری عمومی به پادشاهی عراق انتخاب شد.

در سال 1930، شیعیان عراق تصمیم گرفتند علیه حکومت دست نشانده انگلستان قیام کرده تا بتوانند خود کشوری مستقل برپا نمایند که به علت همراهی نکردن قبایل سنی که غالباً مورد کمک بریتانیا قرار داشتند، این قیام شکست خورد. از این پس بود که در فشار قرار دادن و فقر شیعیان عراق توسط حکومت آغاز شد.[3] در سال 1932 قیمومیت انگلستان به پایان رسید و این کشور رسماً به استقلال دست یافت. در همان سال عراق به عضویت سازمان ملل متحد درآمد. پس از گذشت یکسال غازی اول فرزند فیصل به پادشاهی عراق رسید. بعد از مرگ غازی اول پادشاهی به فرزندش فیصل دوم رسید و پادشاهی وی تا سال 1958 ادامه یافت.

در دوران جنگ سرد عراق به یکی از متحدین نزدیک اتحاد جماهیر شوروی تبدیل شده بود و شوروی از طریق این کشور نفوذ خود را در خاورمیانه فراهم می‌کرد. در این دوران، شوروی سعی می‌کرد از وحدت و یکپارچگی عراق حمایت کند تا بتواند با کمک یک حکومت قوی و با قدرت، اهداف خود را عملی سازد. از این رو بود که حکومت‌های مرکزی عراق با پشتوانه شوروی، همه? جنبش‌های آزادی خواهانه و استقلال طلبانه را به شدت سرکوب می‌کردند.[4]

در سال 1957 شیعیان معترض عراقی توانستند پس از سالها فعالیت سیاسی نظام‌مند، حزب الدعوه عراق را تشکیل دهند و اعلام موجودیت سیاسی نمایند. در این زمان بود که با کودتای ضدسلطنتی 14 ژوئیه 1958 توسط تیمسار عبدالکریم قاسم که تمایلات چپ‌گرایانه حکومت پادشاهی عراق به پایان رسید و حکومت جمهوری برقرار شد. بعد از اینکه عبدالسلام عارف قاسم را به قتل رساند، در سال 1963 به کمک حزب بعث عراق حکومت عراق را به دست گرفت. ولی بعد از مدتی خود به مخالفت با این حزب پرداخت. پس از مرگ عبدالسلام در سانحه سقوط هلیکوپتر، برادرش عبدالرحمن عارف زمام قدرت را در دست گرفت. سرانجام در سال 1968 (1347 هجری) حزب بعث در یک کودتای بدون خونریزی، دولت عارف را سرنگون کرد و حسن البکر با تشکیل شورای فرماندهی انقلاب، قدرت را به دست گرفت. وی نیز در سال 1979 در اثر فشار صدام حسین مجبور به استعفا شد و صدام رئیس جمهور عراق گردید.

در سال 1359 (1980) جنگ ایران و عراق با حمله غافلگیرانه صدام به مرزهای ایران آغاز شد که تا سال 1988 ادامه یافت. در همان دهه عملیات انفال که در مناطق شمالی عراق به اجرا درمی‌آمد به قتل و کشتار بیش از 182 هزار از کردها گردید و از جمله وقایع مرتبط با آن می‌توان به بمباران شیمیایی شهر حلبچه اشاره نمود.

عصر جدید (2003-تاکنون)

به دنبال تهاجم ارتش عراق به کویت و جنگ خلیج فارس کشور عراق با تحریم‌های اقتصادی روبرو شد و قسمت شمالی و جنوبی آن، منطقه پرواز ممنوع اعلام شد. نهایتاً در پی تهاجم نظامی ایالات متحده آمریکا و همپیمانانش در سال 1382 (2003 میلادی)، حکومت صدام حسین سرنگون شد.البته غربیها در این حمله حداقل یک میلیون مسلمان عراقی با با بمبهای ده تنی و مشکوک به شیمیایی و اورانیوم ضعیف شده کشتند و تا کنون هم حاضر به اعتراف این قضیه نشده اند. هم اکنون دولت عراق که برآمده از آرای مردم عراق است، مسئولیت اداره امور عراق را برعهده دارد. رئیس جمهور جلال طالبانی و نخست وزیر نوری مالکی است.

گفتنی است که از زمان اشغال عراق توسط آمریکا و همپیمانانش، بیش از یک میلیون تن عراقی درپی خشونتهای فرقه‌ای، جنگهای داخلی میان عراقی‌ها و گروه‌های خارجی حاضر در عراق از جمله القاعده عراق و حملات اشغال‌گران کشته شده‌اند.[5]

جستارهای وابسته

پانویس

  1. کتاب جغرافیای تاریخی سرزمین‌های خلافت شرقی، بین النهرین، ایران و آسیای مرکزی از زمان فتوحات مسلمین تا ایام تیمور، 1337 خورشیدی، گای لسترنج ترجمه: محمود عرفان، ناشر فارسی: بنگاه ترجمه و نشر کتاب صفحه 2
  2. «International Boundary Study Jordan–Syria Boundary»(انگلیسی)‎. دانشکده حقوق دانشگاه ایالتی فلوریدا. The Geographer Office of the Geographer Bureau of Intelligence and Research، 30 دسامبر 1969. بازبینی‌شده در 22 اوت 2010. 
  3. Joyce N. Wiley. «British Dominance, 1917-1958». در The Islamic Movement of Iraqi Shi"as. ویرایش Daniel Pipes. چاپ اول. لندن: Lynne Rienner Publishers، 1992. ISBN 1-55587-272-7.
  4. حسین عکافان. «سوابق تاریخی معاصر اشغال عراق». خبرگزاری تابناک، 24 مرداد 1388. بررسی ژئوپلتیک عراق، علل اشغال و خروج اشغالگران و راههای برون رفت آن. بازبینی‌شده در 10 سپتامبر 2010.
  5. Just Foreign Policy - Iraqi Death Estimate

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط اسماعیل اکبری 93/11/13:: 1:20 صبح     |     () نظر

تاریخ عراق از حدود 3000 سال پیش از میلاد پایه گذار شد. در آن زمان به این سرزمین میان رودان (به عربی: بَین النّهرین) گفته می‌شد.

دوره باستان

سنگ نوشته قانون حمورابی

در حدود 2000 قبل از میلاد، تمدنهای آکاد، سومر، آشور و بابل در این منطقه شکل گرفته بودند. از پادشاهان نامدار این دوره حمورابی است که به دلیل کارهایش در قانونگذاری، کشاورزی، و بازرگانی شهرت بسیاری یافت. قانون نامه او نخستین قانون مکتوب و مدون جهان محسوب می‌کردد. پایتخت حمورابی شهر بابل بود که بزرگترین و آبادترین شهر دنیای باستان به شمار می‌رفت. مردمان میان دورود به خدایان بسیاری معتقد بودند و برای برخی از آنان مجسمه‌هایی ساخته بودند و آن را می‌پرستیدند.

این سرزمین از سال 539 قبل از میلاد، در طی جنگی بین کوروش بزرگ و شاه بابل به تصرف ایران درآمد و به مدت بیش از 11 قرن (565 میلادی) بخشی از قلمرو حاکمان ایرانی قرار داشت. در حدود 500 سال پیش از میلاد، دولت‌شهرهای مختلف عراق توسط کورش بزرگ از بین رفت و عراق کنونی جزئی از ایران شد. پس از هخامنشیان حکومتهای سلوکیان، اشکانیان، و ساسانیان بر عراق حکومت کردند. در دوره ساسانی عراق اهمیت بسیاری یافت و پایتخت شاهنشاهی ایران یعنی کلانشهر تیسفون در میانرودان قرار داشت. عراق کنونی در تقسیمات کشوری ساسانیان، دل ایرانشهر یا سورستان نامیده می‌شد. ایوان مداین از آثار این دوره‌است. در پایان این دوران بود که با سقوط سلسله ساسانی در طی حمله اعراب به ایران، این منطقه نیز جزءی از قلمرو مسلمانان درآمد.

دوره اسلامی

پهناوری خلافت اسلامی در سده‌های نخستین هجری

در اوایل سده یکم هجری (میانه سده هفتم میلادی) در زمان خلیفه دوم، اعراب مسلمان حکومت ساسانی را از بین بردند و عراق جزئی از قلمرو اسلامی شد. بعد از فراگیر شدن اسلام در این ناحیه، با انتقال پایتخت قلمرو اسلام از مدینه به کوفه در زمان علی بن ابی طالب، این منطقه مرکز دنیای اسلام شد.

خلافت امویان

از سال 41 تا 132 هجری خورشیدی عراق زیر سلطه حکومت امویان قرار گرفت. در دهم محرم سال 61 هجری بود که واقعه عاشورا و کشته‌شدن حسین بن علی توسط یزید بن معاویه خلیفه دوم اموی در کربلا به وقوع پیوست.

خلافت عباسیان تا حمله مغول

در سال 132 هجری عباسیان جای حکومت بنی امیه را گرفتند. پس از سرنگونی امویان و ظهور عباسیان پایتخت خلافت اسلامی از شام به عراق (شهر بغداد) منتقل شد.[1] ابوالعباس نخستین خلیفه عباسی بود که در سال 132 در کوفه به خلافت نشست. منصور در سال 145 پایتخت عباسی را به شهر نو بنیاد بغداد انتقال داد. بغداد روستایی در کنار رود دجله و در نزدیکی تیسفون (مداین) بود که به معنای داده بغ (خداداد) است. پس از آن بغداد مهمترین شهر اسلامی و مرکز دانش و فرهنگ و علوم شد. اوج شکوفایی خلافت عباسی در عصر هارون الرشید (اواخر سده دوم هجری) بود. از آغاز خلافت عباسی تا اوایل سده سوم هجری قمری ایرانیان نفوذ زیادی در حکومت عباسی داشتند. خلافت معتصم سرآغاز دوره تسلط ترکان بر خلافت عباسی است. در دوران عباسی امامان شیعه به شدت زیر نظر بودند و پس از مدتی به دست آنان کشته می‌شدند. لازم به ذکر است که از دوره عباسی تا پایان دوره قاجاریه به مناطق بزرگی از مرکز و غرب ایران امروزی (مانند اراک، اصفهان، ری، قم، لرستان و غیره) نیز واژه عراق اطلاق می‌شد و این نواحی از ایران را عراق عجم می‌گفتند و کشور عراق امروزی را عراق عرب می‌خواندند.

در سال 945 میلادی بود که با تصرف بغداد توسط آل بویه، بنی عباس اعظم مالکیت خود را بر این منطقه از دست داد و بخش اعظم این منطقه بخشی از قلمرو آل بویه گشت و عضدالدوله دیلمی خود را شاه میان رودان نامید. پس از پادشاهی آل بویه، این سرزمین از سال 496 تا 572 هجری خورشیدی به دست شاهان سلجوقی افتاد. و بعد از آن نوبت به خوارزمشاهیان رسید.

حمله مغولان و حکومت عثمانی

جشن کاتولیکهای عراق و برخی کشورهای همسایه در بغداد - 1920

با رخداد حمله مغول به خاورمیانه، بغداد نیز در سال 656 هجری خورشیدی به تصرفات هلاکوخان پیوست. از این زمان تا 736 هجری خورشیدی میان رودان قسمتی از قلمرو ایلخانان بود. بعد از مغولها نوبت به حکمرانی آق قویونلوها رسید. پس از سقوط خاندان آق قویونلوها که به شکل دولت واسطه بین امپراطوری صفوی و امپراطوری عثمانی قرار گرفته بود، دو امپراطوری در برابر یکدیگر قرار گرفتند. به مدت دهها سال این سرزمین محل نزاع و درگیری دو تمدن بود. شاه اسماعیل یکم صفوی عراق را مجدداً جزئی از ایران کرد. ولی در زمان شاه تهماسب یکم یعنی در سال 1049 هجری خورشیدی به طور قطع به دولت عثمانی واگذار شد و تا زمان جنگ جهانی اول بخشی از این امپراطوری را تشکیل می‌داد.[نیازمند منبع]


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط اسماعیل اکبری 93/11/13:: 1:18 صبح     |     () نظر
<      1   2   3      >