در بحارالانوار روایت شده که وقتی خداوند متعال اراده کرد که کلماتی به آدم(ع) تا توبه کند پس به آدم(ع) خطاب شد به ساق عرش نگاه کن. در ساق عرش نوشته شده بود:
(( یا حمید بحق محمد، یا عالی بحق علی، یا فاطر بحق فاطمه، یا محسن بحق الحسن، یا ذالاحسان بحق الحسین)).
هنگامی که آدم نام حسین (ع) را بر زبان جاری شد و قلب او خاشع و دلش شکسته گردید. از جبرئیل علت آن را پرسید. جبرئیل عرض کرد: ای آدم! حسین فرزند توست که به او مصائب فراوان می رسد. او را با لب تشنه می کشندو او را در غربت و در حالی که تنهاست و کسی یاور و معین او نیست می کشند. ای آدم! اگر حسین را ببینی می گوید: ای وای از تشنگی من، ای وای از بی یاری من، لو تراه یا آدم یقول و اعطشاء، وا قله ناصراه...
بدان که کسی جواب حسین(ع) را نمی دهد مگر بواسطه شمشیرها. سپس جبرئیل به آدم (ع) جمله ای را گفت که قلب هر شیعه ای را آتش می زند: ثم قال یا آدم فیذبح ذبح الشاه من فقاء؛ ای آدم! حسین(ع) را مانند گوسفند ذبح می کنند ولی از قفا. و ثم قال یا آدم و یهنب رحله اعدائه...؛ ای آدم! بدان که دشمنان اموال او را به غارت می برند و سر او را و سر یارانش را به نیزه ها می زنند و شهر به شهر می گردانند. خواهر و دختران و زنان او او را به اسارت می برند. و بکی آدم و جبرائیل بکاء الشکلا؛ آدم و جبرئیل هردو گریستند مانند گریه مادری که فرزندش را از دست داده است.
و البته این تنها گریه آدم برای سید الشهدا(ع) نبود و او در مواضع و زمان های دیگر هم برای حسین(ع) گریه کرده است. در کتاب منتخب است وقتی که آدم (ع) از سرزمین کربلا عبورش افتاد، ناگهان پایش به سنگی خورد و خون از پای مبارکش جاری شد. عرض کرد: خداوندا، آیا گناهی از من صادر شده است که مرا به آن عقاب کردی؟ وحی آمد که از تو گناهی صادر نشده است ولی اینجا کربلاست. کربلا زمینی است که خون مطهر فرزند مطهر پیغمبر آخر الزمان بر آن می ریزد و خواستیم تو بر حسین(ع) گریه کنی و با او موافقت نمایی ( تا فردای قیامت ثواب گریه کن بر حسین(ع) را به تو نیز عنایت کنیم.)
آدم(ع)" عرض کرد: حسین را چه کسی می کشد؟ ندا آمد که قاتل او یزیدبن معاویه است که تمام ملائکه و اهل خشکی و اهل دریا و جن وانس او را لعنت می کنند.
پس حضرت آدم (ع) چها ر مرتبه او را لعنت کرد.
منبع: بحارالانوار، جلد44، ص242
کلمات کلیدی: