به گزارش خبرنگار حوزه هنر و ادب «خبرگزاری دانشجو»، بیست و هفتم شهریور ماه، سالروز درگذشت شهریار شعر ایران با تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی «روز ملی شعر و ادب» نامیده شده است. به همین مناسبت نگاهی داریم به زندگی و اشعار این شاعر بزرگ.
سید محمدحسین بهجت تبریزی متخلص به "شهریار" فرزند حاج میرآقا خشکنابی در شهریور ماه سال 1286 در تبریز به دنیا آمد. شهریار سه ساله بود که به دلیل حوادث خونینی که پیرامون مشروطیت در تبریز اتفاق افتاد پدرش او را نزد پدربزرگش به روستای خشکناب فرستاد. سپری کردن این دوره از زندگی در آغوش طبیعت زمینهای برای سرودن منظومه "حیدر بابا" در دوران بزرگسالی شد.
شهریار شش ساله بود که پدرش او را برای تحصیل به تبریز برگرداند. او در مدرسه متحده به آموزش زبان فرانسه، علوم دینی و یادگیری خوشنویسی پرداخت و در سیزده سالگی اولین شعر خود را با تخلص "بهجت" در مجله "ادب" به چاپ رساند. شهریار در سال 1299 برای اولین بار به تهران مسافرت کرد و در سال 1300 توسط لقمان الملک جراح در دارالفنون به تحصیل پرداخت و پس از آن در رشته پزشکی ادامه تحصیل داد.
ماجرای فال حافظ شهریار برای تغییر تخلص خود
او در تهران تصمیم گرفت تخلص خود را تغییر دهد و تخلص "شهریار" را پس از دو رکعت نماز و تفأل از حافظ گرفت.
در فال او آمده بود:
غم غریبی و غربت چو بر نمیتابم روم به شهر خود و شهریار خود باشم
عشقی که باعث شد شهریار ترک تحصیل کند
شهریار سال آخر رشته پزشکی بود که عاشق دختری شد. پس از مدتی خواستگاری نیز از سوی دربار برای دختر پیدا میشود. خانواده دختر با توجه به وضع مالی محمدحسین تصمیم میگیرند که دختر خود را به خواستگار مرفهتر بدهند. این شکست عشقی برای شهریار بسیار سنگین بود و به همین دلیل با وجود این که فقط یک سال به پایان دوره 7 ساله رشته پزشکی مانده بود ترک تحصیل کرد. غم عشق حتی باعث مریضی و بستری شدن او در بیمارستان شد.
ماجرای بیماری شهریار به گوش دختر رسید و همراه شوهرش به عیادت او در بیمارستان رفت. شهریار پس از این دیدار در بیمارستان شعری را که دو بیت آن در زیر آمدهاست، در بستر میسراید. این شعر بعدها با صدای غلامحسین بنان به صورت آواز خوانده شد.
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
بی وفا حالا که من افتادهام از پا چرا
نازنینا ما به ناز تو جوانی دادهایم
دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا
شهریار بعد از این شکست عشقی که منجر به ترک تحصیل او شد به صورت جدی به شعر روی آورد و منظومههای زیادی را سرود. او اولین دفتر شعر خود را در سال 1308 با مقدمه ملکالشعرای بهار، سعید نفیسی و پژمان بختیاری منتشر کرد. بسیاری از اشعار او به فارسی و ترکی آذربایجانی، جز آثار ماندگار این زبانهاست. منظومه حیدربابایه سلام، سروده شده به سال 1333، از مهمترین آثار ادبی ترکی آذربایجانی شناخته میشود.
شهریار پس از ترک تحصیل برای کار در اداره ثبت اسناد مشهد و نیشابور به خراسان رفت و پس از 4 سال به تهران بازگشت. او در سال 1315 در بانک کشاورزی استخدام و پس از مدتی به تبریز منتقل شد. دانشگاه تبریز شهریار را یکی از پاسداران شعر و ادب میهن نامید و عنوان دکترای افتخاری دانشکده ادبیات تبریز را به او اعطا کرد.
شهریار در سال 1346 شروع به نوشتن قرآن به خط نسخ کرد و یک سوم آن را به اتمام رساند. او در این سالها در اوج شهرت قرار داشت و دیوان اشعار او چندین بار چاپ و بلافاصله نایاب میشد. شهریار در سال 1350 مجددا به تهران سفر کرد و تجلیلهای زیادی از او به عمل آمد.
او در سال 1357 شهریار با حرکت انقلاب همصدا شد و در سالهای پس از انقلاب اشعار زیادی پیرامون انقلاب، دفاع مقدس و در وصف شخصیتهایی مانند امام (ره) و مقام معظم رهبری سرود. اما شهرت او بیشتر به اشعار کم نظیری برمیگردد که در مدح حضرت علی (ع) و اهل بیت سروده است.
شعری که شهریار تقدیم رهبر انقلاب کرد
او یکی از اشعار خود را تقدیم رهبر انقلاب کرده است. در نامه او به رهبر انقلاب آمده است:
بر آستان والای آیت الله خامنهای ریاست جمهوری اسلامی محبوب و امام جمعه بزرگوار تهران تقدیم و توفیق روزافروز ایشان و امام امت و رزمندگان اسلام را شب و روز به دعا مسئلت مینمایم.
رشگم آید که تو حیدر بابا
بوسی آن دست که خود دست خداست
راستان دست چپ از وی بوسند
که خدا بوسد از او دست براست
در امامت به نماز جمعه
صد هزارش بخدا دست دعاست
من بیان هنرم، یک دل و بس
او عیان هنر از سر تا پاست
او شب و روز برای اسلام
پای پویا و زبان گویاست
او چه بازوی قوی و محکم
با امامی که ره و رهبر ماست
شهریارا سری افراز به عرش
کو نگاهیش به (حیدربابا) ست
تبریز- دوازدهم ذیالحجه/ 1407 هجری قمری مطابق هفدهم امرداد /1366 شمسی
سیدمحمدحسین شهریار (در هشتاد و دو سالگی)
شهریار در روزهای آخر عمرش به دلیل بیماری در بیمارستان مهر تهران بستری شد و در 27 شهریور ماه سال 1367 درگذشت. بنابر وصیت شهریار پیکر او را در مقبره الشعرای تبریز به خاک سپردند.
تدریس منظومه حیدر بابایه در دانشگاههای آمریکا
شهریار شعر ایران بیش از 28 هزار بیت شعر به زبان فارسی و در حدود سه هزار بیت به زبان ترکی آذری سروده است. شهرت شهریار مرزهای داخلی ایران را پشت سر گذاشته و اکنون در اغلب کشورهای جهان شخصیتی شناخته شده است به طوری که اکنون در جماهیر ماورای قفقاز و آسیای مرکزی خیابانها، سالن های نمایش، پارکها و دیگر اماکن عمومی به نام شهریار نامگذاری میشوند و در حال حاضر منظومه حیدربابایه سلام در اکثر دانشگاههای جهان از جمله دانشگاه کلمبیا در ایالات متحده آمریکا مورد بحث رساله دکترا قرار گرفته است و برخی از موسیقیدانان همانند هاژاک آهنگساز معروف ارمنستان، آهنگ جالبی برای آن ساخته است.
ماجرای شعر معروف شهریار درباره حضرت علی(ع)
آیت الله العظمی مرعشی نجفی فرمودند شبی توسلی پیدا کردم تا یکی از اولیای خدا را در خواب ببینم. آن شب در عالم خواب دیدم که در زاویه مسجد کوفه نشسته ام و وجود مبارک مولا امیرالمومنین (علیه السلام) با جمعی حضور دارند .حضرت فرمودند: شاعران اهل بیت را بیاورید. دیدم چند تن از شاعران عرب را آوردند. فرمودند: شاعران فارسی زبان را نیز بیاورید. آن گاه محتشم و جند تن از شاعران فارسی زبان آمدند .فرمودند: شهریار ما کجاست؟ شهریار آمد .حضرت خطاب به شهریار فرمودند: شعرت را بخوان!
شهریار این شعر را خواند :
علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را
که به ماسوا فکندی همه سایهی هما را
دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین
به علی شناختم به خدا قسم خدا را
به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند
چو علی گرفته باشد سر چشمهی بقا را
مگر ای سحاب رحمت تو بباری ارنه دوزخ
به شرار قهر سوزد همه جان ماسوا را
برو ای گدای مسکین در خانهی علی زن
که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را
بجز از علی که گوید به پسر که قاتل من
چو اسیر تست اکنون به اسیر کن مدارا
بجز از علی که آرد پسری ابوالعجائب
که علم کند به عالم شهدای کربلا را
چو به دوست عهد بندد ز میان پاکبازان
چو علی که میتواند که بسر برد وفا را
نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت
متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را
بدو چشم خون فشانم هله ای نسیم رحمت
که ز کوی او غباری به من آر توتیا را
به امید آن که شاید برسد به خاک پایت
چه پیامها سپردم همه سوز دل صبا را
چو تویی قضای گردان به دعای مستمندان
که ز جان ما بگردان ره آفت قضا را
چه زنم چو نای هردم ز نوای شوق او دم
که لسان غیب خوشتر بنوازد این نوا را
«همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی
به پیام آشنائی بنوازد و آشنا را»
ز نوای مرغ یا حق بشنو که در دل شب
غم دل به دوست گفتن چه خوشست شهریارا
آیت الله العظمی مرعشی نجفی فرمودند: وقتی شعر شهریار تمام شد از خواب بیدار شدم چون من شهریار را ندیده بودم. فردای آن روز پرسیدم که شهریار شاعر کیست؟ گفتند: شاعری است که در تبریز زندگی می کند .گفتم: از جانب من او را دعوت کنید که به قم نزد من بیاید .چند روز بعد شهریار آمد. دیدم همان کسی است که من او را در خواب در حضور حضرت امیر (علیه السلام) دیدهام.
از او پرسیدم: این شعر «علی ای همای رحمت» را کی ساخته ای؟ شهریار با حالت تعجب از من سوال کرد که شما از کجا خبر دارید که من این شعر را ساخته ام؟ چون من نه این شعر را به کسی داده ام و نه درباره آن با کسی صحبت کرده ام .مرحوم آیت الله العظمی مرعشی نجفی به شهریار می فرمایند: چند شب قبل من خواب دیدم که در مسجد کوفه هستم و حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) تشریف دارند.حضرت , شاعران اهل بیت را احضار فرمودند: ابتدا شاعران عرب آمدند . سپس فرمودند: شاعران فارسی زبان را بگویید بیایند. آنها نیز آمدند. بعد فرمودند شهریار ما کجاست؟ شهریار را بیاورید! و شما هم آمدید. آن گاه حضرت فرمودند: شهریار شعرت را بخوان ! و شما شعری که مطلع آن را به یاد دارم خواندید .
شهریار فوق العاده منقلب می شود و می گوید: من فلان شب این شعر را ساخته ام و همان طور که قبلا عرض کردم تا کنون کسی را در جریان سرودن این شعر قرار نداده ام .
آیت الله مرعشی نجفی فرمودند: وقتی شهریار تاریخ و ساعت سرودن شعر را گفت، معلوم شد مقارن ساعتی که شهریار آخرین مصرع شعر خود را تمام کرده ، من آن خواب را دیده ام .ایشان چندین بار به دنبال نقل این خواب فرمودند: یقینا در سرودن این غزل به شهریار الهام شده که توانسته است چنین غزلی به این مضامین عالی بسراید. البته خودش هم از فرزندان فاطمه زهرا (سلام الله علیها) است و خوشا به حال شهریار که مورد توجه و عنایت جدش قرار گرفته است
کلمات کلیدی: