سفارش تبلیغ
صبا ویژن
زیورهای دنیا، خردهای ناتوان را تباه می سازد [امام علی علیه السلام]
کربلا
سرویس خبر: مذهبی - سایر حوزه ها
کد خبر: 34100
تاریخ مخابره: 1392/7/9
زمان مخابره: 11 : 55
مکانی که به بهشت دنیا معروف است+تصاویر
در روایات متعددی نقل شده است که ارواح مومنین به وادی السلام نجف که بهشت دنیاست و ارواح کفار و مشرکین به وادی برهوت در یمن که جهنم دنیاست منتقل می شود.

سرویس مذهبی خبرنو؛ در منابع روائی شیعی، در روایات متعددی، اشاره‌ای به جمع شدن ارواح مردگان در مکان خاصی شده که از این مکانها، گاهی به صراحت وادی السلام و وادی برهوت عنوان شده و گاهی صراحتی به این دو عنوان نشده بلکه به طوری توصیف شده که تطبیق کامل با آنچه در روایات تصریح شده آمده است، دارد.


یعنی قرائنی در روایت وجود دارد که می رساند آنچه را امام ـ علیه السلام ـ در حال توصیف آن هستند، همان وادی السلام یا وادی برهوت است. در هیچ یک از روایات کلمه«نجف» نیامده ولی ظاهرا به کمک قرائنی که در خود روایت وجود دارد، نجف فعلی برای وادی السلام فهمیده می شود مضافا اینکه قبرستان آن شهر الان نیز به وادی السلام معروف است اما در مورد وادی برهوت در روایات متعددی تصریح به(یمن) شده است.


روایتی درباره‌ی وادی السلام

مردی به حضرت صادق ـ علیه السلام ـ گفت: برادری دارم که در بغداد زندگی می کند می ترسم در همان شهر بمیرد. حضرت فرمودند: غمی به خود راه مده از اینکه، چه کسی کجا می ‌میرد هرگاه مؤمنی در شرق و یا غرب عالم بمیرد خداوند روح او را به وادی السلام منتقل می‌کند آن مرد سؤال کرد: وادی السلام کجاست؟ حضرت فرمود: پشت کوفه بیابانی است معروف به وادی السلام ارواح مؤمنین دسته دسته اطراف و گرداگرد هم می نشینند، و با هم سخن می گویند.(1)

در روایتی دیگر، داستان سخن گفتن حضرت علی ـ علیه السلام ـ با اموات در وادی‌السلام از زبان حبه العری نقل شده که حضرت مدت زیادی را شروع به سخن گفتن با آنها کردند. و در پایان از جمع شدن ارواح آنها خبر داده و فردمودند که هر مؤمنی که از دنیا می رود به روح او گفته می شود: به ارواح دیگر مؤمنان در وادی السلام ملحق شو او نیز به جمع آنها می پیوندد، و این وادی السلام قطعه‌ای از بهشت برین است.(2)


روایتی درباره وادی برهوت
رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله ـ فرمود: بهترین آبهای روی زمین آب زمزم، بدترین آبها، آب برهوت است که در بیابان حضر موت واقع شده و ارواح کفار با بدن‌های‌های مثالی خود به آنجا منتقل می‌شوند.(3)

روایتی دیگر:
امام صادق ـ علیه السلام ـ فرموده است: که پشت «یمن» بیابانی است که به آن وادی حضر موت می‌گویند در این بیابان از جانداران به جز مارهای سیاه و جغد، موجود زنده دیگری یافت نمی‌شود، سپس فرمود: در این بیابان چاهی است که به آن «بلهوت» می‌گویند: این بیابان محل سکونت ارواح مشرکین است و آنها به آن چاه رفت و آمد می‌کنند و از آب آن چاه که مانند چرک و خون است می‌آشامند.(4)

برهوت در لسان مجمع‌البحرین
برهوت: بیابانی است در حضرموت و در آن چاهی است که از آن گازهای متعفن و بدبو فوران می‌کند. مشهور است که ارواح کفار در آن بیابان اجتماع می‌کنند و از شدت ناراحتی فریاد می‌زنند و در تب و تابند.(5)


نتیجه گیری:
با توجه به روایات مذکور و روایاتی که ذکر آنها به دلیل طولانی بودن در حوصله این نوشتار نبود، آشکار می‌گردد که وادی‌السلام در نجف و وادی برهوت در یمن سند روایی داشته و صحیح می‌باشند. ان‌شاء الله ما از آن دسته افرادی باشیم که بعد از مرگ به وادی‌السلام منتقل شویم و از نعمتهای فراوانی که در آنجا مهیاست بهره‌مند می‌گردیم.
*******************************


منابع
1) کافی، ج 3، ص 243، حدیث 2.
2) کافی، ج 3، ص 243، حدیث 1.
3) کافی، ج 3، ص 246، حدیث 5.
4) دبحارالانوار، ج 17، ص 393، حدیث 4.
5) مجمع البحرین، ج 6، ص 342، به نقل از کتاب انسان و عالم برزخ ص 83.


منبع: عقیق


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط اسماعیل اکبری 92/7/10:: 8:40 عصر     |     () نظر
سرویس خبر: مذهبی - سایر حوزه ها
کد خبر: 34100
تاریخ مخابره: 1392/7/9
زمان مخابره: 11 : 55
مکانی که به بهشت دنیا معروف است+تصاویر
در روایات متعددی نقل شده است که ارواح مومنین به وادی السلام نجف که بهشت دنیاست و ارواح کفار و مشرکین به وادی برهوت در یمن که جهنم دنیاست منتقل می شود.

سرویس مذهبی خبرنو؛ در منابع روائی شیعی، در روایات متعددی، اشاره‌ای به جمع شدن ارواح مردگان در مکان خاصی شده که از این مکانها، گاهی به صراحت وادی السلام و وادی برهوت عنوان شده و گاهی صراحتی به این دو عنوان نشده بلکه به طوری توصیف شده که تطبیق کامل با آنچه در روایات تصریح شده آمده است، دارد.


یعنی قرائنی در روایت وجود دارد که می رساند آنچه را امام ـ علیه السلام ـ در حال توصیف آن هستند، همان وادی السلام یا وادی برهوت است. در هیچ یک از روایات کلمه«نجف» نیامده ولی ظاهرا به کمک قرائنی که در خود روایت وجود دارد، نجف فعلی برای وادی السلام فهمیده می شود مضافا اینکه قبرستان آن شهر الان نیز به وادی السلام معروف است اما در مورد وادی برهوت در روایات متعددی تصریح به(یمن) شده است.


روایتی درباره‌ی وادی السلام

مردی به حضرت صادق ـ علیه السلام ـ گفت: برادری دارم که در بغداد زندگی می کند می ترسم در همان شهر بمیرد. حضرت فرمودند: غمی به خود راه مده از اینکه، چه کسی کجا می ‌میرد هرگاه مؤمنی در شرق و یا غرب عالم بمیرد خداوند روح او را به وادی السلام منتقل می‌کند آن مرد سؤال کرد: وادی السلام کجاست؟ حضرت فرمود: پشت کوفه بیابانی است معروف به وادی السلام ارواح مؤمنین دسته دسته اطراف و گرداگرد هم می نشینند، و با هم سخن می گویند.(1)

در روایتی دیگر، داستان سخن گفتن حضرت علی ـ علیه السلام ـ با اموات در وادی‌السلام از زبان حبه العری نقل شده که حضرت مدت زیادی را شروع به سخن گفتن با آنها کردند. و در پایان از جمع شدن ارواح آنها خبر داده و فردمودند که هر مؤمنی که از دنیا می رود به روح او گفته می شود: به ارواح دیگر مؤمنان در وادی السلام ملحق شو او نیز به جمع آنها می پیوندد، و این وادی السلام قطعه‌ای از بهشت برین است.(2)


روایتی درباره وادی برهوت
رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله ـ فرمود: بهترین آبهای روی زمین آب زمزم، بدترین آبها، آب برهوت است که در بیابان حضر موت واقع شده و ارواح کفار با بدن‌های‌های مثالی خود به آنجا منتقل می‌شوند.(3)

روایتی دیگر:
امام صادق ـ علیه السلام ـ فرموده است: که پشت «یمن» بیابانی است که به آن وادی حضر موت می‌گویند در این بیابان از جانداران به جز مارهای سیاه و جغد، موجود زنده دیگری یافت نمی‌شود، سپس فرمود: در این بیابان چاهی است که به آن «بلهوت» می‌گویند: این بیابان محل سکونت ارواح مشرکین است و آنها به آن چاه رفت و آمد می‌کنند و از آب آن چاه که مانند چرک و خون است می‌آشامند.(4)

برهوت در لسان مجمع‌البحرین
برهوت: بیابانی است در حضرموت و در آن چاهی است که از آن گازهای متعفن و بدبو فوران می‌کند. مشهور است که ارواح کفار در آن بیابان اجتماع می‌کنند و از شدت ناراحتی فریاد می‌زنند و در تب و تابند.(5)


نتیجه گیری:
با توجه به روایات مذکور و روایاتی که ذکر آنها به دلیل طولانی بودن در حوصله این نوشتار نبود، آشکار می‌گردد که وادی‌السلام در نجف و وادی برهوت در یمن سند روایی داشته و صحیح می‌باشند. ان‌شاء الله ما از آن دسته افرادی باشیم که بعد از مرگ به وادی‌السلام منتقل شویم و از نعمتهای فراوانی که در آنجا مهیاست بهره‌مند می‌گردیم.
*******************************


منابع
1) کافی، ج 3، ص 243، حدیث 2.
2) کافی، ج 3، ص 243، حدیث 1.
3) کافی، ج 3، ص 246، حدیث 5.
4) دبحارالانوار، ج 17، ص 393، حدیث 4.
5) مجمع البحرین، ج 6، ص 342، به نقل از کتاب انسان و عالم برزخ ص 83.


منبع: عقیق


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط اسماعیل اکبری 92/7/10:: 8:39 عصر     |     () نظر

عکس/ قبر مبارک حضرت سیدالشهدا(ع) در داخل ضریح


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط اسماعیل اکبری 92/7/10:: 4:26 عصر     |     () نظر

 

 


   در بحارالانوار روایت شده که وقتی خداوند متعال اراده کرد که کلماتی به آدم(ع) تا توبه کند پس به آدم(ع) خطاب شد به ساق عرش نگاه کن. در ساق عرش نوشته شده بود:

(( یا حمید بحق محمد، یا عالی بحق علی، یا فاطر بحق فاطمه، یا محسن بحق الحسن، یا ذالاحسان بحق الحسین)).

هنگامی که آدم نام حسین (ع) را بر زبان جاری شد و قلب او خاشع و دلش شکسته گردید. از جبرئیل علت آن را پرسید. جبرئیل عرض کرد: ای آدم! حسین فرزند توست که به او مصائب فراوان می رسد. او را با لب تشنه می کشندو او را در غربت و در حالی که تنهاست و کسی یاور و معین او نیست می کشند. ای آدم! اگر حسین را ببینی می گوید: ای وای از تشنگی من، ای وای از بی یاری من، لو تراه یا آدم یقول و اعطشاء، وا قله ناصراه...

بدان که کسی جواب حسین(ع) را نمی دهد مگر بواسطه شمشیرها. سپس جبرئیل به آدم (ع) جمله ای را گفت که قلب هر شیعه ای را آتش می زند: ثم قال یا آدم فیذبح ذبح الشاه من فقاء؛ ای آدم! حسین(ع) را مانند گوسفند ذبح می کنند ولی از قفا. و ثم قال یا آدم و یهنب رحله اعدائه...؛ ای آدم! بدان که دشمنان اموال او را به غارت می برند و سر او را و سر یارانش را به نیزه ها می زنند و شهر به شهر می گردانند. خواهر و دختران و زنان او او را به اسارت می برند. و بکی آدم و جبرائیل بکاء الشکلا؛ آدم و جبرئیل هردو گریستند مانند گریه مادری که فرزندش را از دست داده است.

و البته این تنها گریه آدم برای سید الشهدا(ع) نبود و او در مواضع و زمان های دیگر هم برای حسین(ع) گریه کرده است. در کتاب منتخب است وقتی که آدم (ع) از سرزمین کربلا عبورش افتاد، ناگهان پایش به سنگی خورد و خون از پای مبارکش جاری شد. عرض کرد: خداوندا، آیا گناهی از من صادر شده است که مرا به آن عقاب کردی؟ وحی آمد که از تو گناهی صادر نشده است ولی اینجا کربلاست. کربلا زمینی است که خون مطهر فرزند مطهر پیغمبر آخر الزمان بر آن می ریزد و خواستیم تو بر حسین(ع) گریه کنی و با او موافقت نمایی ( تا فردای قیامت ثواب گریه کن بر حسین(ع) را به تو نیز عنایت کنیم.)

آدم(ع)" عرض کرد: حسین را چه کسی می کشد؟ ندا آمد که قاتل او یزیدبن معاویه است که تمام ملائکه و اهل خشکی و اهل دریا و جن وانس او را لعنت می کنند.

پس حضرت آدم (ع) چها ر مرتبه او را لعنت کرد.


منبع: بحارالانوار، جلد44، ص242 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط اسماعیل اکبری 92/7/10:: 4:20 عصر     |     () نظر


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط اسماعیل اکبری 92/7/10:: 4:9 عصر     |     () نظر

عراق

جمعیا شهرهای عراق در سال 2008

نام شهراستان‌های عراقزبان عربیجمعیت
الدور استان صلاح‌الدین الدور 21?120
دیوانیه استان قادسیه لدیوانیة 466?800
عفک استان قادسیه عفک 48?258
العوجه استان صلاح‌الدین العوجا 8?383
بصره استان بصره البصرة 2?300?125
فلوجه استان انبار الفلّوجة 850?992
حله استان بابل الحلة 511?013
اسکندریه، عراق استان بابل إسکندریة 64?823
کوت استان واسط الکوت 450?413
مقدادیه استان دیاله المقدادیة 36?500
القائم، عراق استان انبار القائم 180?700
شامیه استان قادسیه الشامیة 25?360
سماوه استان مثنی السماوة 155?103
نجف استان نجف النجف 800?137
ناصریه استان ذی‌قار الناصریة 251?095
اربیل استان اربیل ه?ول?ر، أربیل 1?293?820
العماره استان میسان العمارة 453?426
رمادی استان انبار الرمادی 700?373
رطبه استان انبار الرطبة 130?116
سلیمانیه (شهر) استان سلیمانیه سل?مانی، السلیمانیة 807?614
التاجی، عراق استان صلاح‌الدین لتاجی‎  
بغداد استان بغداد بغداد 9?500?000
بغدادی، عراق استان انبار البغدادی  
بیجی، عراق استان صلاح‌الدین بیجی 70?190
بلد، عراق استان صلاح‌الدین بلد 52?214
بعقوبه استان دیاله عقوبة 411?867
دهوک استان دهوک ده?ک، دهوک 600?899
حدیثه، عراق استان انبار حدیثة 100?998
حلبچه استان سلیمانیه حلبجة 80?000[1]
هیت، عراق استان انبار هیت‎ 150?918
کربلا (شهر) استان کربلا کربلاء 800?347
خانقین استان دیاله خانقین 10?853
کرکوک استان کرکوک کرکوک 1?200?000
موصل استان نینوا الموصل 3?000?096
سامرا، عراق استان صلاح‌الدین سامراء 130?704
تلعفر استان نینوا تلعفر 450?088
تل کیف استان نینوا تل کیف 14?327
تکریت استان صلاح‌الدین تکریت 140?052
ام قصر استان بصره أم قصر 11?042
زاخو استان دهوک زاخو 400?215
زبیر، عراق استان بصره الزبیر  

بغداد:

بغداد

موصل:

موصل

 

بصره:

بصره

 

 

 

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط اسماعیل اکبری 92/7/10:: 3:47 عصر     |     () نظر

 

 

 

 

منو کـرب

منو کـربلا ببـرکه خیلی دیره

 

 

از فـراق حـرمت دلم می گیره

 

 

به خودت قسـم که از غمت می میره

 

  

دلی که کنـار شیش گوشت اسیـره

  

  

به خـدا برا تو تنگـه دل دیوونم ارباب

  

  

آقـا به جون زینبت دل ما رو تو دریاب

 

 

آقـا ! آقا!منو ببـر به کـربلا ...

 

 

عشق تو تا توی سینـه پر می گیره

 

 

دلامون رنگ و بوی خـدا می گیره

 

 

تا با ذکـر یا حسین ما شور می گیرم

 

 

روضمون شمیـم کـربلا می گیره

 

 

می پیچـه توی هیئت عطـر حرم تو آقـا

 

 

ایشاالله که می میریم میون روضت آقـا

 

 

آقـا ! آقا ! منو ببـر به کـربلا ...

 

 

بودم از بچگیـام سینـه زن تو

 

 

به فـدای پیکر بی کفن تو

 

 

شاید اشکـای همه گـریه کناتون

 

 

مـرحمی باشه واسه زخـم تن تو

منو کـربلا ببـرکه خیلی دیره

 

 

از فـراق حـرمت دلم می گیره

 

 

به خودت قسـم که از غمت می میره

 

 

دلی که کنـار شیش گوشت اسیـره

 

 

به خـدا برا تو تنگـه دل دیوونم ارباب

 

 

آقـا به جون زینبت دل ما رو تو دریاب

 

 

آقـا ! آقا!منو ببـر به کـربلا ...

 

 

عشق تو تا توی سینـه پر می گیره

 

 

دلامون رنگ و بوی خـدا می گیره

 

 

تا با ذکـر یا حسین ما شور می گیرم

 

 

روضمون شمیـم کـربلا می گیره

 

 

می پیچـه توی هیئت عطـر حرم تو آقـا

 

 

ایشاالله که می میریم میون روضت آقـا

 

 

آقـا ! آقا ! منو ببـر به کـربلا ...

 

 

بودم از بچگیـام سینـه زن تو

 

 

به فـدای پیکر بی کفن تو

 

 

شاید اشکـای همه گـریه کناتون

 

 

مـرحمی باشه واسه زخـم تن تو

لا ببـرکه خیلی دیره

 

 

 

از فـراق حـرمت دلم می گیره

 

 

به خودت قسـم که از غمت می میره

 

 

دلی که کنـار شیش گوشت اسیـره

 

 

به خـدا برا تو تنگـه دل دیوونم ارباب

 

 

آقـا به جون زینبت دل ما رو تو دریاب

 

 

آقـا ! آقا!منو ببـر به کـربلا ...

 

 

عشق تو تا توی سینـه پر می گیره

 

 

دلامون رنگ و بوی خـدا می گیره

 

 

تا با ذکـر یا حسین ما شور می گیرم

 

 

روضمون شمیـم کـربلا می گیره

 

 

می پیچـه توی هیئت عطـر حرم تو آقـا

 

 

ایشاالله که می میریم میون روضت آقـا

 

 

آقـا ! آقا ! منو ببـر به کـربلا ...

 

 

بودم از بچگیـام سینـه زن تو

 

 

به فـدای پیکر بی کفن تو

 

 

شاید اشکـای همه گـریه کناتون

 

 

مـرحمی باشه واسه زخـم تن تو

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط اسماعیل اکبری 92/7/10:: 2:55 عصر     |     () نظر
سالروز شهادت زینب کبری(س) الگوی شکیبایی و تقوا را به تمام پویندگان راه ولایت تسلیت می‏گوییم.
در مجلس یزید در شام نیز وضعیت به همین صورت بود. زینب(س) چهره پلید حکومت یزیدی را آشکار ساخت، کربلا گذشت و کاروان باقی‌مانده را به اسیری بردند. زینب(س) اما زبان گویای کاروانیان شد تا احقاق حق کند و ابطال باطل.
"گروه تحلیلی خبری بوشهرنیوز"
سجاد واعظی

کاروان در شبی تاریک و هوایی ایستاده، از مکه بیرون شد و به سوی کوفه روان شد.
کوه‌هایی که مشرف بر این شهر مقدس بودند، هنگامی که دیدند آل محمد(ص) از این شهر به سفری می‌روند که بازگشتی ندارد، همگی در سکوتی بهت‌آمیز، فرو رفتند. زینب که سروری زنان کاروان با او بود، یکی دو بار با دلی آکنده از غم و اندوه برگشت و پشت‌سر خود را نگریست و آن‌جای پربها و مقدس را از جلوی چشم گذرانید.
زینب پیش از این نیز به عراق مهاجرت کرده بود، روزی که پدرش رو به سوی آن دیار کرده بود. و امروز زینب بار دیگر به عراق می‌رود. در این سال‌ها، زینب پدر را از دست داد و برادر را. دیدگان زینب را تر می‌کرد، وقتی که با نگاهی عمیق کاروانیان پرشتاب را می‌نگریست. اینان تمام کسان زینب هستند؛ برادر او و فرزندانش، برادرزادگانش و عموزادگانش.
آیا می‌دانی، سرانجام آن چیست؟ زینب زیاد منتظر نماند؛ زیرا کاروان او را پاسخ گفتند: ای زاده رسول! شمشیرهای این مردم بر علیه توست. بیا و از این سفر بازگرد. از کشته‌شدن مسلم بن عقیل پسرعمویش و دوستش هانی بن عروه گفتند. سکوت بهت‌انگیزی بر همگان مستولی شد؛ ولی دیری نپایید.
آنگاه زنان شیون کردند و همه به گریه افتادند. نوحه‌گری سوزانی در بیابان برپا شد. حسین(ع) به آن دو عرب که از روی خیرخواهی پیشنهاد بازگشت داده بودند، نظری انداخت و گفت: «بعد از اینها زندگی ارزشی ندارد.»
عمر سعد لشکر خود را فراخواند و پیش از غروب آفتاب به سوی حسین(ع) حمله‌ور شد. حسین(ع) در جلوی خیمه‌اش نشسته بود و دو زانو رادر بند شمشیر قرار داده و بر اثر خستگی خوابش برده بود، ولی خواهر بیدار بود، در کنار برادر ایستاده و از او پرستاری می‌کرد.
زینب، غریو حمله سپاه را از نزدیک شنید با ملایمت به برادر نزدیک شد، گفت: «برادر! بانگ و فریاد نزدیک می‌شود، آیا نمی‌شنوی؟» حسین سر برداشت: «جدم رسول خدا را در خواب دیدم؛ به من فرمود نزد ما می‌آیی.» خواهرش گفت: ای وای. حسین فرمود: خواهر عزیز .
وای بر تو نباشد، آرام باش، خدای تو را رحمت کناد. حسین آنگاه سوی یاران خود شد، پس از ستایش باری گفت: من یارانی باوفاتر از یاران خود نمی‌شناسم و اهل بیتی نیکوکارتر و خدمتگذارتر از اهل بیت خود.خدای به شما پاداش نیکو دهاد. یاران من! آگاه باشید که بیعتم را از دوش شما برداشتم. همگی بروید. تاریکی همه جا را فرا گرفته، آن‌را شتری پنداشته و بر آن سوار شوید، سپس در شهرها پراکنده شوید.
پناه به خدا، به ماه حرام سوگند اگر ما چنین کنیم، با چه رویی بازگردیم. آیا ما از تو دست برداریم؟ با آنکه در پیش خدای عذری نداریم، به خدا که از تو جدا نمی‌شویم تا آنگاه که نیزه‌هایمان را در سینه‌های اهل کوفه بشکنیم. اصحاب همه گریستند. اشک‌هایی نیز زیلوی کف چادر را تر می‌کرد. چرا که بانوی بانوان به سخن برادر گوش می‌داد.
سکوتی سنگین بر کربلا حکمفرما شد، ولی ناله زنی آن را شکست. ای حسین من! ای سرور من! ای یادگار عزیزان من! آیا آماده کشته‌شدن شدی؟ آیا از زندگی نومید شدی؟ امروز، رسول از دستم رفت. امروز مادرم فاطمه زهرا از دستم رفت، امروز پدرم علی از دستم رفت. امروز برادرم حسن از دستم رفت. ای یادگار گذشتگان. ای پشت و پناه باقی‌ماندگان.» این زن، زینب بود نه دیگری؛ زینب، بانوی خردمند بنی‌هاشم.
عنان داستان را به علی‌بن الحسین، امام سجاد بسپاریم: «در شبی که پدرم فردایش کشته شد، نشسته بودم و عمه‌ام زینب مرا پرستاری می‌کرد. پدرم از یارانش کناره گرفت و به یکی از خیمه‌های خود رفت.
پدرم شمشیرش را صیقل می‌داد و می‌گفت: ای روزگار تف بر دوستی تو! چقدر تو را صبح‌های روشن و شام‌های تیره است که بر کشته‌های یاران و دوستان من می‌گذرد. آری روزگار بدل نمی‌پذیرد. کارها در دست خدای بزرگ است و هر زنده‌ای باید این راه را بپیماید. پدرم دو بار یا سه بار این شعرها را خواند تا من منظورش را فهمیدم.
گریه گلویم را گرفت ولی اشکم را پس زدم. هنگامی که عمه‌ام زینب شنید چیزی را که من شنیدم، خودداری نتوانست، از جای بلند شد و به سوی پدرم دوید. وقتی به او رسید، شیون آغاز کرد. حسین به کنار عمه‌ام آمد و گفت: «خواهر عزیزم! صبر کن، صبری که برای خدا باشد و بدان که اهل زمین می‌میرند و آسمانیان نیز نخواهند ماند و هر چیزی نابود می‌شود مگر خدای.
جنگی نابرابر و نامنصفانه آغاز شد، یاران یکی پس از دیگری پرواز کردند و حسین(ع) تنها ماند. مصیبت دیده‌ای که یاران و فرزندان و نزدیکانش را روبرویش سر بریده باشند، تاریخ شکیباتر و دلیرتر از حسین(ع) به یاد ندارد: «آیا برای کشتن من جمع شده‌اید؟ به خدا، پس از من بنده‌ای از بندگان خدا را نخواهید کشت که خشم خدا از کشتن او بیش از کشتن من باشد. من امیدوارم که خدا مرا در برابر خوار شمردن شما گرامی‌دارد و انتقام مرا، از جایی که گمان نبرید از شما بگیرد. اگر مرا کشتید خدا عذابش را در میانتان فرود خواهد آورد.
کوفیان آهنگ حسین(ع) کردند اما یکی پس از دیگری از او دور می‌شدند، هر کس آهنگ او می‌کرد سست شده و پا پس می‌کشید؛ اما فرمان خدا که خدا می‌خواهد تو را کشته ببیند به انجام رسید و حسین(ع) کشته شد، سر از بدنش جدا شد و اسب بر پیکرش تازانیده شد و زینب(س) نشسته بر تلی می‌نگریست و می‌نگریست و شاید از این نگریستن‌ها خسته شده بود. کشته شدن پدر، برادر، برادر بزرگ و برادر کوچک اما نه، که می‌گوید: چیزی جز زیبایی ندیدم. زینب(س) به عهد برادر استوار بود و استوار ماند. نه گریست و نه زنان دیگر را وانهاد تا بگریند.
در کوفه چنان با مردم سخن گفت که گویی او بود که کاروان به اسیری می‌آورد: «ای اهل کوفه! گریه می‌کنید؟! هرگز اشک‌های شما نایستد مثل شما مثل زنی است که هر چه رشته پنبه می‌کند... باید بیشتر بگریید و کمتر بخندید... ننگ کشتن نواده رسول خدا و سرور جوانان اهل بهشت را چگونه از خود پاک می‌کنید؟»
آنان که خطبه زینب(س) را می‌شنیدند گویی علی(ع) را می‌دیدند که بر منبر سخنوری می‌کند.
در مجلس یزید در شام نیز وضعیت به همین صورت بود. زینب(س) چهره پلید حکومت یزیدی را آشکار ساخت، کربلا گذشت و کاروان باقی‌مانده را به اسیری بردند. زینب(س) اما زبان گویای کاروانیان شد تا احقاق حق کند و ابطال باطل. در مسجد اموی بر سر یزید فریاد کشید و آنان را رسوا و خوار کرد.
پیام‌آور شهدا گردید چرا که هر خونی را پیامی است و هر پیامی را پیام‌آوری. و اینگونه بود که زینب پیام‌آور کربلاییان شد. «ای یزید! اکنون که سرتاسر زمین و آسمان را بر ما تنگ گرفته‌ای و ما را مانند اسیران به هر سوی می‌کشانی، به گمانت که پیش خدای برای ما پستی و برای تو شرف است.
آیا این عدالت است که تو دختران و کنیزکان خود را پس پرده بنشانی و اهل بیت پیامبر را مانند اسیران بگردانی و پرده حجابشان را بدرانی؟! یزید! آیا می‌گویی ای کاش بزرگان خاندان من که در بدر کشته شدند می‌بودند و می‌دیدند و خود را گناهکار نمی‌شماری؟ پسر معاویه به زودی خواهی دانست که کدامیک از ما بدبخت‌تر است. چرا که خدای را ملاقات می‌کنی و می‌گویی اعمال من کشتار آل محمد است، و آیا این عملی است که تو را رستگار سازد؟
زینب آرام گرفت، یزید سر به زیر انداخت و هر کس که آنجا بود چنان سر به زیر افکند و خاموش شد که گویی مرگ بر سر همه سایه افکنده و اینگونه پیام شهدا منعکس شد و زینبِ شاهد نقش شهید (حسین) زد.

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط اسماعیل اکبری 92/7/10:: 2:33 عصر     |     () نظر

 




نهضت کربلا از دیدگاه اهل سنت

نهضت کربلا از دیدگاه اهل سنت

پایگاه فرهنگی ، مذهبی شیعه ها - نهضت کربلا از دیدگاه اهل سنت

نهضت امام حسین(ع)از نادرترین رخدادهایى است که تفکر انسانهارا به خود معطوف داشته است و در تاریخ اسلام ارزش والایى دارد. شهادت حسین بن على(ع)حیات تازه‏اى به اسلام بخشیده، خونها رابه جوشش آورد و تنها را از رخوت خارج ساخت. امام حسین(ع)باحرکت قهرمانانه خود روح مردم مسلمان را زنده و احساس ذلت وزبونى و اسارت را که از اواخر حکومت عثمان بر روح جامعه‏اسلامى حکمفرما شده بود، تضعیف کرد.
آنچه امت اسلامى از زمان وقوع این حادثه عظیم تا امروز بر آن‏متفق است، این است که انقلاب کربلا هیبت و ابهت اسلام را که به‏علت‏حاکمیت فرمانروایان ضعیف النفس و تحقیر ارزشها و مقدسات‏دینى رو به افول گذارده بود، احیا کرد. حرکت امام حسین(ع)،حرکتى است مستمر براى همه نسلها و همه عصرها است.
این انقلاب تنها انقلابى است که اگر کلیه صحنه‏هایش چنان که‏بوده، تصویر شود، هیچ کس نمى‏تواند از بروز احساسها و عواطف‏فطرى‏اش جلوگیرى کند; زیرا این فاجعه به قول شافعى دنیا رالرزانده و نزدیک است قله کوهها را آب کند.
حادثه کربلا در میان اهل تسنن موجى ایجاد کرد که زبان و قلم‏دانشمندان آنان گاه ناخواسته و زمانى با شجاعت‏به توصیف وتجزیه و تحلیل آن پرداخته است. شوکانى در کتاب «نیل الاوطار»در رد بعضى از سخنوران دربارى مى‏گوید: به تحقیق عده‏اى از اهل‏علم افراط ورزیده، چنان حکم کردند که:
«حسین(ع)نوه پیامبر که خداوند از او راضى باشد. نافرمانى‏یک آدم دائم الخمر را کرده و حرمت‏شریعت‏یزید بن معاویه را هتک‏کرده است.» خداوند لعنتشان کند، چه سخنان عجیبى که از شنیدن‏آنها مو بر بدن انسان راست مى‏گردد.
تفتازانى در کتاب «شرح العقاید» مى‏نویسد:حقیقت این است که رضایت‏یزید به قتل حسین(ع)و شاد شدن اوبدان خبر و اهانت کردنش به اهل‏بیت پیامبر(ص)از اخبارى است که‏در معنى متواتر است; هر چند تفاصیل آن متواتر نیست. درباره‏مقام یزید بلکه درباره ایمان او که لعنت‏خدا بر او و یارانش‏باد. توافقى نداریم.
جاحظ مى‏گوید: منکراتى که یزید انجام داد، یعنى قتل حسین(ع)وبه اسارت گرفتن زن و فرزند او و ترساندن اهل مدینه و منهدم‏ساختن کعبه، همه اینها بر فسق و قساوت و کینه و نفاق و خروج ازایمان او دلالت مى‏کند.
بنابراین، یزید فاسق و ملعون است و کسى که از لعن او جلوگیرى‏کند، نیز ملعون است.
ابن حجر هیثمى مکى در کتاب «الصواعق المحرقه‏» مى‏نویسد: پسرامام حنبل در مورد لعن یزید از وى پرسید. احمد در جواب گفت: چگونه لعنت نشود کسى که خداوند او را در قرآن لعن کرده است.
آنجا که مى‏فرماید: «فصل عسیتم ان تولیتم ان تفسدوا فى الارض و تقطعوا ارحامکم‏اولئک الذین لعنهم‏الله‏» و چه مفاسدى و قطع رحمى از آنچه یزیدانجام داد، بالاتر است؟!
عبدالرزاق مقرم در کتاب «مقتل الحسین‏» مى‏گوید: به تحقیق‏گروهى از علما از جمله قاضى ابویعلى و حافظ ابن الجوزى وتفتازانى و سیوطى در مورد کفر یزید نظر قطعى داده‏اند و باصداقت تمام لعن او را جایز شمرده‏اند.
مولف کتاب «شذرات الذهب‏» مى‏نویسد: در مورد لعن یزید، احمدبن حنبل دو قول دارد که در یکى تلویح و در دیگرى تصریح به لعن‏او مى‏کند. مالک و ابوحنیفه نیز هر کدام هم‏تلویحا و هم تصریحایزید را لعنت کرده‏اند; و به راستى چرا این‏گونه نباشد و حال‏آنکه او فردى قمار باز و دائم الخمر بود.
شیخ محمد عبده مى‏گوید: هنگامى که در دنیا حکومت عادلى وجوددارد که هدف آن اقامه شرع و حدود الهى است و در برابر آن‏حکومتى ستمگر است که مى‏خواهد حکومت عدل را تعطیل کند، بر هرفرد مسلمانى کمک کردن حکومت عدل واجب است; و از همین باب است‏انقلاب امام حسین که در برابر حکومت‏یزید که خدا او را خوارکند. ایستاد.
از سبط بن جوزى در مورد لعن یزید پرسیده شد. او در جواب گفت: احمد حنبل لعن او را تجویز کرده است، ما نیز به خاطر جنایاتى‏که درباره پسر دختر رسول خدا مرتکب شد، او را دوست نداریم; واگر کسى به این حد راضى نمى‏شود، ما هم مى‏گوییم اصل، لعنت کردن‏یزید است.
حادثه کربلا چنان در قلوب نفوذ کرد که بسیارى از بزرگان اهل‏تسنن آن را در قالب شعر مطرح ساخته، اندوه خویش را ابرازکردند. امام شافعى که در دوستى اهل‏بیت زبانزد است. درباره‏نهضت کربلا چنین سروده است:
قتیل بلا جرم کان قمیصه صبیغ بماء الارجوان خصیب نصلى على المختار من آل هاشم و نوذى بنیه ان ذاک عجیب لئن کان ذنبى حب آل محمد(ص) فذلک ذنب لست عنه اتوب هم شفعائى یوم حشرى و موقفى و بغضهم للشافعى ذنوب
حسین(ع)کشته‏اى بى گناه است که پیراهن او به خونش رنگین شده وعجب از ما مردم آن است که از یک طرف به آل پیامبر درودمى‏فرستیم و از سوى دیگر فرزندانش را به قتل مى‏رسانیم و اذیت‏مى‏کنیم!
اگر گناه من دوستى اهل‏بیت پیامبر است، پس من هیچ‏گاه از آن‏توبه نمى‏کنم.
اهل‏بیت پیامبر(علیهم السلام)در روز محشر شفیعان من هستند واگر نسبت‏به آنان دشمنى داشته باشم، گناهى نابخشودنى است.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط اسماعیل اکبری 92/7/10:: 2:31 عصر     |     () نظر
<      1   2   3   4   5   >>   >