سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خدا در سپاس گفتن را بر بنده‏اى نمى‏گشاید حالى که در نعمت را به روى او ببندد ، و در دعا را بر روى او باز نمى‏کند و در پذیرفتن را بر وى فراز . و در توبه را به روى بنده نمى‏گشاید و در آمرزش را بر وى به‏بندد و استوار نماید . [نهج البلاغه]
کربلا
کد خبر: 189695
تاریخ انتشار: 25 آذر 1392 - چ17:39
توصیه آقاتهرانی به حضور در پیاده‎روی اربعین از نجف به کربلا:
زمانی که انسان فکر می‌کند می‌بیند، در همین راه بچه‌های امام حسین علیه‌السلام را یزیدیان کتک زده‌اند. حتی اگر انسان میلیاردی هم خرج کند می‌ارزد. همه چیز برای انسان عوض می‌شود. شنیده‌ام که برخی از بزرگان مثل آیت‌الله سید محمود شاهرودی أعلی‌الله‌مقامه‌الشریف که از مراجع بودند، بیش از دویست و پنجاه بار مسیر نجف تا کربلا را پیاده رفته‌اند. خیلی دیدنی است.

به گزارش سرویس اندیشه دینی پایگاه 598، حجت الاسلام و المسلمین آقا تهرانی که در سال های گذشته با حضور در پیاده روی اربعین حسینی طعم خوش زیارت پیاده سیدالشهدا را چشیده است در سخنانی جوانان را برای حضور در این اجتماع عظیم شیعیان دعوت نموده است که متن سخنان ایشان در ادامه می آید.

یک نکته مخصوصاً برای جوان‌ها. پیرمردها شاید برای‌شان سخت باشد، ولی آن‌ها را هم تشویق می‌کنم. برنامه‌ای بریزید، دو سه روز قبل از اربعین به نجف بروید. بعد از آن‌جا پیاده بروید کربلا. بنده سفرهای بسیار زیادی کرده‌ام، ولی هیچ سفری مانند سفر پیاده به کربلا سراغ ندارم. 

یواش یواش بروید. اگر یک روز و نیم طول می‌کشد، شما دو روزه بروید، سه روزه بروید. اثر عجیب و غریبی دارد. در میان راه، اعراب به زوار بسیار محبت می‌کنند. هر کس هر طور که بلد است به زوار کمک می‌کند. تنها برای امام حسین علیه‌السلام این کارها را می‌کنند. مانند ماساژ دادن، غذا و جا دادن و ... .

زمانی که انسان فکر می‌کند می‌بیند، در همین راه بچه‌های امام حسین علیه‌السلام را یزیدیان کتک زده‌اند. حتی اگر انسان میلیاردی هم خرج کند می‌ارزد. همه چیز برای انسان عوض می‌شود.

شنیده‌ام که برخی از بزرگان مثل آیت‌الله سید محمود شاهرودی أعلی‌الله‌مقامه‌الشریف که از مراجع بودند، بیش از دویست و پنجاه بار مسیر نجف تا کربلا را پیاده رفته‌اند. خیلی دیدنی است. یکی از برادران عراقی می‌گفت: در بین ما رسم است که یک قلک برای امام حسین علیه‌السلام داریم و نصف درآمد خود را در آن می‌ریزیم تا در روز اربعین امام حسین علیه‌السلام خرج کنیم، تا وقتی که زوار امام حسین علیه‌السلام می‌آیند کمتر اذیت بشوند.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط اسماعیل اکبری 92/9/26:: 3:36 عصر     |     () نظر

489132  تاریخ: 1392/09/24 - 16:19 منبع: مهر print

 

یک ابتکار جالب برای اربعین امسال + تصاویر

یک گروه خوش ذوق رسانه ای قرار است با پوشش کامل خبری و تصویری اربعین امسال در فضای مجازی، زیبایی ها و جذابیت های بزرگترین تجمع انسانی دنیا را به همه معرفی کنند. 

 

 یک ابتکار جالب برای اربعین امسال + تصاویر

به گزارش خبرگزاری اهل‌بیت(ع) ـ ابنا ـ یک همایش 17 میلیون نفری اما مظلوم. چند روزی بیشتر به فرارسیدن اربعین حسینی(ع) نمانده و کم کم جمع زائران میلیونی امام حسین(ع) در بزرگترین اجتماع انسانی دنیا جمع می شود. اجتماعی که هم از نظر تعداد شرکت کنندگان و هم از نظر مسافت پیموده شده توسط آنان، در  ابعادی بسیار وسیع تر از مراسم حج برگزار می شود. جمعیت عزاداران اربعین طبق اعلام استاندار کربلا در سال گذشته 17 میلیون نفر تخمین زده شده که نسبت به 8 سال پیش، رشدی 400 درصدی را نشان می دهد. این جمعیت حدودا 4 برابر جمعیت مسلمانان در روزهای موسم حج در عربستان سعودی هم هست.

اما نکته این جاست که در فضای وب، اینترنت و شبکه های مجازی، این اجتماع عظیم شیعی با بازتاب کم و البته در مواقعی نامناسب روبه رو شده است. برای  اثبات این موضوع کافی ست سری به سایت گوگل بزنید و کلماتی همچون«اربعین»، «عزاداری» و «شیعیان» را جستجو کنید. حجم انبوهی از تصاویر نامناسبی همچون قمه زنی، سر و صورت های زخمی و خون آلود و اقداماتی از این قبلی که توسط گروه های افراطی انجام می شود، با هدف تخریب وجهه شیعیان در دنیا منتشر شده است.

حالا اما یک گروه جوان و خوش فکر رسانه ای تصمیم گرفته اند اربعین امسال را با یک خیزش رسانه ای، به بمب رسانه ای فضای مجازی تبدیل کنند. آنها در قالب چندین گروه عکاس، فیلمبردار و نویسنده در نقاط مختلف و شهرهای مهم و زیارتی عراق، حضور  یافته اند تا اجتماع میلیونی شیعیان عزادار اباعبدالله الحسین(ع) را با عکس، فیلم، توئیت و پست های شبکه های مجازی منعکس کنند.

به این ترتیب پیاده روی عظیم شیعیان از بصره تا نجف و از آنجا تا کربلا، طی روزهای آینده توسط یک تیم فعال و آنلاین رسانه ای پوشش داده می شود تا حجم عظیم عکسها، فیلم ها و توئیت ها، رسانه های فضای مجازی را تحت تاثیر این حرکت عظیم و میلیونی قرار دهند و به این ترتیب، چهره واقعی عزاداری شیعیان در دنیا را به دنیا نشان دهند.

امسال برای نخستین بار یک تیم رسانه‌ای شامل چندین عکاس، مستند ساز، نویسنده و ... برای پوشش این مراسم بزرگ و انعکاس آن در اینترنت و شبکه‌های اجتماعی مخصوصا برای مخاطب غیرایرانی در ایام اربعین عازم کربلا می‌شوند.

این تیم قرار است تصاویر، ویدئو و گزارش‌هایی از این مراسم را به سرعت در شبکه‌های اجتمای مانند فیس بوک، انیستاگرام، توئیتر، یوتیوب و گوگل پلاس در میان شبکه‌های اجتماعی بین‌المللی و در شبکه آپارات، کلوب و لنزور در میان شبکه‌های داخلی و همچنین در شبکه‌های تلویزیونی داخلی و خارجی و خبرگزاری‌ها، سایت‌ها و روزنامه‌ها منتشرکنند.

این تیم رسانه ای با هدف‌ تشکیل پرمخاطب‌ترین صفحات شبکه‌های اجتماعی و جهانی کردن حرکت عظیم شیعیان جهان در اربعین، از کاربران فضای مجازی و عزاداران مراسم اربعین دعوت کرده‌اندهمراه آنها به معرفی سایت و صفحات ایجاد شده در شبکه‌های اجتماعی پرداخته و از بزرگ‌ترین تجمع انسانی دنیا حمایت کنند.

صفحه های ویژه «اربعین 2013» را اینجا می توانید ببینید:

Arbaeen2013.ir
Arbaeen2013.com
Facebook.com/arbaeen2013
instagram.com /arbaeen2013
twitter.com/arbaeen_2013
google.com/+arbaeen2013
 
برخی از عکس های منتشر شده توسط گروه رسانه ای «اربعین 2013» از شروع پیاده روی شیعیان در عراق را ببینید:

................
پایان پیام/ 218

 

 

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط اسماعیل اکبری 92/9/25:: 3:32 عصر     |     () نظر

کد: 367533  تاریخ: 1391/09/06 - 00:12 منبع: اختصاصی ابنا print

 

در مقابل چشمان زائران رخ داد ؛
تبدیل تربت امام حسین(ع) به خون + عکس

همزمان با روز عاشورا مقداری‌ از تربت اصلی قبر امام حسین(ع) که در موزه آن حضرت در کربلا قرار دارد به رنگ خون تبدیل شد.
 

 

 تبدیل تربت امام حسین(ع) به خون + عکس

 

 

به گزارش خبرگزاری اهل بیت علیهم ‏السلام ـ ابنا ـ با گذشت نزدیک به 1400 سال از فاجعه خونبار عاشورا همچنان این داغ در آسمان و زمین تازه است و کائنات، عزادار فرزند پیامبر حسین بن علی(ع) است.

در تازه ترین رویداد عاشورائی، امروز یکشنبه 5 آذر و همزمان با روز عاشورای اباعبدالله الحسین (ع) مقداری‌ از تربت اصلی قبر امام حسین(ع) که در موزه آن حضرت در کربلا قرار دارد به رنگ خون درآمد.

 این حادثه در مقابل چشمان حیرت زده شاهدان عینی‌ رخ داد و مقامات رسمی آستانه مقدسه امام حسین(ع)‌ آن را تأیید کردند و تصاویر این حادثه در سایت رسمی‌ آستانه حضرت ابو الفضل العباس(ع) ـ سایت کفیل ـ منتشر شد.

همچنین «حجت الاسلام شیخ عبد المهدی کربلائی» نماینده آیت الله سیستانی و تولیت آستانه مقدسه امام حسین(ع) با حضور در موزه شخصاً این واقعه را مشاهده کرد و نیز هزاران نفر از زائران برای دیدن آن به موزه رفتند. 

آنچه در پی می‌ آید تصاویر این تربت شریف است:

 

در احادیث معتبر نقل شده در کتابهای شیعه و سنی آمده است که جبرئیل امین، مقداری از خاک کربلا را همراه با خبر شهادت امام حسین(ع) برای پیامبر اکرم(ص) آورد. ایشان هم آن تربت را به همسر خود ام سلمه داد و فرمود: "هرگاه این خاک به رنگ خون درآمد فرزندم حسین(ع)‌ در سرزمینی‌ به نام کربلا کشته می شود".

متن حدیث: عن «عمر بن ثابت» عن «الاعمش» عن «شقیق» عن «امّ سلمة» قالت: کان الحسن والحسین(علیهما السلام) یلعبان بین یدی رسول اللّه (صلى الله علیه وآله) فی بیتی; فنزل جبریل فقال: "یا محمّد إن امتک تقتل ابنک هذا من بعدک" و أومأ بیده إلى الحسین(ع). فبکى رسول اللّه (صلى الله علیه وآله) وضمّه إلى صدره ثم قال رسول اللّه(ص): "وضعت عندک هذه التربة" فشمّها رسول اللّه (ص) قال: ریح کرب و بلاء، و قال: "یا ام سلمة إذا تحولت هذه التربة دماً فاعلمی أن ابنی قد قتل".

ترجمه: «عمر فرزند ثابت» از «اعمش» و او از «شقیق» روایت کرده که «جناب ام سلمه» گفت: روزی حسن و حسین در منزلم جلوی پیامبر بازى مى کردند. در این هنگام جبرئیل نازل شد و به پیامبر گفت: "اى محمّد امتت بعد از تو این پسرت را به شهادت مى رسانند" و با دستش به سوى حسین (علیه السلام) اشاره کرد. رسول اللّه(صلى الله علیه وآله) گریه کرد و حسینش را در سینه اش گرفت. سپس رسول خدا(ص) تربتی که جبرئیل به او داده بود را بویید و فرمود: "بوى کرب و بلاء است". و سپس به من فرمود: "اى ام سلمه! این تربت را در نزد تو مى گذارم. وقتى آن تبدیل به خون شد بدان که پسرم حسین کشته شده است".

برخی منابع اهل سنت که این حدیث را روایت کرده اند: «ابن حجر عسقلانى» در کتاب تهذیب التهذیب ـ «ابن ابی بکر هیثمى» در مجمع الزوائد ـ «طبرانى» در کتاب المعجم الکبیر.

..........................

 پایان پیام/101-212

 

 

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط اسماعیل اکبری 92/9/25:: 3:29 عصر     |     () نظر
کد خبر: 64708
تاریخ انتشار: 21 آذر 1392 - 14:23
print نسخه چاپی
send ارسال به دوستان

اختصاصی/
SHIA-NEWS.COM شیعه نیوز:


انتهای پیام/ ز.غ

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط اسماعیل اکبری 92/9/25:: 3:22 عصر     |     () نظر
کد خبر: 49818
تاریخ انتشار: 07 دی 1391 - 10:20
print نسخه چاپی
send ارسال به دوستان

SHIA-NEWS.COM شیعه نیوز:






کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط اسماعیل اکبری 92/9/25:: 3:18 عصر     |     () نظر

489330  تاریخ: 1392/09/25 - 14:50 منبع: خبرگزاری فارس print

 

در رونمایی مجموعه کتاب‌های قصه عاشورا؛
حکیمی: در یک ماه 200 هزارنفر در نیجریه شیعه شدند/

سیدمحمود حکیمی گفت: نخبگان اروپا و آمریکا به شیعه گرایش پیدا کرده‌اند. در آفریقا هم گرایش شگفت‌انگیزی به تشیع می‌بینیم و با همه فعالیت‌های گسترده عربستان سعودی در آفریقا در شهریور گذشته، فقط در نیجریه 200 هزار نفر شیعه شدند. 

 

 

به گزارش خبرگزاری اهل بیت(ع) ـ ابنا ـ رونمایی از دفتر اول مجموعه کتاب‌های قصه عاشورا نوشته «پرویز امینی» که توسط انتشارات وزیر منتشر شده است صبح امروز در موزه امام علی(ع) برگزار شد.

در این مراسم «احمدوند» مدیرعامل شرکت ترنج گفت: همکاری ما با نشر وزیر در تولید این اثر به چند ماه گذشته مربوط می‌شود که آنها طرحی را ارائه کردند برای تولید مجموعه‌ای 72 جلدی درباره عاشورا و برای نوجوانان و با استقبال ما برای اولین بار یک همکاری خوب بین یک شرکت توزیع کننده کتاب و ناشر در حوزه تولید اتفاق افتاد و این همان مدیریت تولید است که در صنعت نفت حلقه مفقوده‌ای به حساب می‌آید.

وی افزود: ناشر بیشتر فرصتش را برای فراهم کردن یک اثر خوب به کار برد و ما هم همه همت‌مان را صرف ارائه این کار فاخر کردیم. نشر کتاب‌ها روان و خوش‌خوان است و مناسب مخاطب نوجوان این مجموعه کتاب‌فیلم است و تصویرسازی‌ها نیز رئال هستند و به نوعی تصویر و متن مکمل هم به کار رفته‌اند.

احمدوند در پایان سخنانش با تقدیر از نحوه طراحی این 15 جلد که در دفتر اول می‌گنجد از کار حرفه‌ای گروه هنری این مجموعه برای صفحه‌آرایی، تصویرسازی و کتاب‌آرایی تقدیر کرد و خبر از تولید این مجموعه در قالب انیمیشن و ترجمه عربی داد.

سخنران دیگر این مراسم «سیدمحمود حکیمی» بود که در ابتدای سخنانش به گرایش مردم دنیا به دین و به ویژه به تشیع اشاره کرد و گفت: مردم جهان برخلاف‌نظر ما از 4 دهه پیش بسیار بیش از گذشته به دین روی آورده‌اند و از آغاز قرن 21 واقعه‌ای دنیا را تکان داد و آن گرایش اکثر پژوهشگران علوم اجتماعی و تاریخ به تشیع است.

وی با اشاره به نامه «حامد الگار» به «آیت الله سید مجتبی موسوی ‌لاری» گفت: اغلب نخبگان اروپا و آمریکا به شیعه اثنی‌عشری گرایش پیدا کرده‌اند در افریقا هم گرایش شگفت‌انگیزی به تشیع می‌بینیم و با همه فعالیت‌های گسترده عربستان سعودی در آفریقا در شهریور گذشته تنها در نیجریه فقط 200 هزار نفر شیعه شدند.

این نویسنده و پژوهشگر با اشاره به فعالیت‌های گسترده شبکه‌های ماهواره‌ای برای تبلیغ مسیحیت اظهار داشت: آنها تبلیغ می‌کنند که دینشان دین محبت است اما اگر کسی می‌خواهد واقعیت این ادیان تحریف‌شده را ببیند تاریخ جنگ‌های صلیبی و تاریخ جنایت‌های جنگ بین‌الملل اول و دوم را بخواند بعضی شبکه‌های ماهواره‌ای از دین خاصی حمایت نمی‌کنند اما با سوءاستفاده از تمایلات جنسی تلاش می‌کنند نسل جوان را از دین فراری دهند.

بخش دیگر این فعالیت‌ها نیز به فعالیت وهابیان در شبکه‌های ماهواره‌ای اختصاص دارد که خوشبختانه از 4 سال پیش شبکه جهانی ولایت با تلاش بسیار و شبانه‌روزی پاسخ دروغ‌های وهابیت را می‌دهد.

حکیمی گفت: گرایش به مردم دنیا به شیعه سلفی‌ها را دچار وحشت کرده است و آمار هول‌انگیزی که از کشتار شیعیان اثنی‌عشری در عراق و دیگر کشورهای دنیا می‌شنویم نشان از همین وحدت دارد. این درنده‌خویی‌های آنها مانند درنده‌خویی‌های زمان بنی‌امیه بوده و سلفی‌ها کار همان‌ها را تکرار می‌کنند.

این نویسنده پیشکسوت با اشاره به عشق و علاقه خود به نگارش داستان و مقاله درباره اهل بیت(ع) اظهار داشت: من از سه سالگی به هیئات مذهبی می‌رفتم اولین کتاب هم درباره امام حسین(ع) در سال 1350 منتشر شد و آخرین کتابم نیز امام حسین(ع) و نهضت جاوید کربلا است. در دو دهه اخیر نیز تقریبا همه کتاب‌هایی که درباره عاشورا منتشر شده است را خوانده‌ام و یادداشت برداشته‌ام اما من همچنان روی کتاب‌های نوجوانان حساسیت دارم و این کتاب هم به لحاظ تصاویر و هم به لحاظ متن ساده آن شتاب بسیار خوبی دارد.

وی افزود: ما هم‌اکنون در شرایط خاصی نسبت به قبل از انقلاب قرار داریم ما قبل از انقلاب با مشکلات متعددی درباره چاپ کتاب‌هایمان مواجه بودیم و سانسور بسیار بدی روی کتاب‌ها اعمال می‌شد و اگر فرصت باشد دوست داریم جلسه‌ای به طور مفصل درباره سانسور در عصر پهلوی صحبت کنم و انقلاب اسلامی ما را از سیاه‌چال استبداد نجات داد.

حکیمی با اشاره به تفاوت نوجوان‌های قبل از انقلاب و نوجوانان امروز گفت: پیش از این اگر یک کتاب 500 صفحه‌ای را به یک نوجوان می‌دادیم می‌خواند اما نوجوان امروز کتاب‌های کوتاه و همراه با تصویر مانند کتاب قصه عاشورا را می‌پسندد و ما باید با این شرایط و بیشتر برای نوجوانان کار کنیم.

این نویسنده به اهمیت تشویق و تقدیر از چنین کتاب‌ها و نویسندگان آنها اظهار داشت: استاد مطهری مرحوم سیدغلامرضا سعیدی و آیت‌الله سبحانی خیلی‌ من را تشویق می‌کردند که در این زمینه فعالیت کنم و ما نیز باید جوان‌ترها را تشویق کنیم تا این جریان ادامه پیدا کند.

.....................

پایان پیام/


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط اسماعیل اکبری 92/9/25:: 3:17 عصر     |     () نظر
کد خبر: 95466
تاریخ انتشار: 25 آذر 1392 - 07:43
منابع عراقی از همگام شدن هیئتی از واتیکان در شهر ناصریه با عزاداران حسینی(ع) که با پای پیاده در حال حرکت به سوی کربلا هستند خبر دادند.

به گزارش وبگردی 20:30؛به نقل از شبکه المنار، منابع عراقی اعلام کردند: هیئتی از واتیکان که در عراق به سر می برد در مراسم پیاده روی زائران اربعین حسینی(ع) مشارکت کرد.

این منابع افزودند: ریاست این هئیت واتیکان را مونستنیور لیبریو آندریاتا بر عهده داشت و حدود یک کیلومتر از شهر ناصریه به سوی کربلا را با زائران حسینی طی کرد.

برخی از شخصیتهای دینی مسیحی عراقی نیز این هیئت واتیکان را همراهی کردند.

لیبرنو گفت: همزمان شدن دیدار ما از شهر تاریخی ارو با حرکت مسلمانان عراقی به سوی کربلا و اربعین امام حسین در کربلا جالب است.ما در راه خود متوجه حرکت زائران حسینی(ع) با پای پیاده به سوی کربلا شدیم و با آنها همگام شدیم.

شایان ذکر است که طی روزهای گذشته زائران شیعه از مناطق مختلف عراق برای گرامیداشت مراسم اربعین امام حسین(ع) با پای پیاده راهی کربلا معلی شده اند.

منبع : مهر


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط اسماعیل اکبری 92/9/25:: 10:11 صبح     |     () نظر
عکس: پیاده روی زائران کربلا درآستانه اربعین

 

 شهرهای جنوبی عراق میزبان زائرانی بود که از گوشه گوشه کشورهایی همچون عراق، ایران، سوریه و ... برای شرکت در اربعین حسینی(ع) با پای پیاده راهی کربلای معلی شده‌اند.

 

 

 

 

کد خبر:176344 -


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط اسماعیل اکبری 92/9/25:: 9:2 صبح     |     () نظر

نکاتی برای زائرین پیاده‌روی اربعین

پارسال قسمت شد و سه روز قبل از اربعین حسینی، بیابان‌های بین نجف و کربلا را پیاده رفتیم و بعد از سه روز پیاده‌روی به کربلا رسیدیم. + امسال اما جزو جاماندگانیم؛

تصمیم گرفتم تجربیات سفر پارسالم را بنویسم هم برای ماندن‌ش برای خودم و استفاده‌شان در سال‌های بعدی ان‌شالله و هم برای دوستانی که امسال برای بار اول عازم این سفر هستند و شاید این چند سطر کمکی باشد برایشان و باعث شود که در آن روزهای عاشقی، مرا نیز یاد کنند.

  • کاروان‌های ایرانی اکثراً مسیر نجف به کربلا که هشتاد کیلومتر است را پیاده‌روی می‌کنند. مسیری که پیاده رفتنش تقریباً سه روز و دو شب زمان می‌برد و اکثر کاروان‌ها صبح هفده صفر از نجف حرکت می‌کنند و نزدیک غروب نوزدهم، یعنی شبِ اربعین، به شهر کربلا می‌رسند.
تابلوی ورودی شهر کربلا

تابلوی ورودی شهر کربلا

  • در تمام طول مسیر، در سمت چپ و گاهی راست جاده‌ای که مخصوص پیاده‌رونده‌ها درست کرده‌اند عمودهایی (ستون) وجود دارد که با فاصله پنجاه متر پنجاه متر از همدیگر نصب شده‌ و شماره‌گذاری شده‌اند؛ از شماره یک تا هزار و چهارصد و شصت؛ البته اگر بعد از رد کردن ستون شماره دویست با ستون شماره یک مواجه شدید تعجب نکنید! ستون‌ها در این قسمت ریست می‌شود :) این ستون‌ها کمک بزرگی است به زائران تا علاوه بر اینکه فاصله‌شان را تا کربلا حساب کنند، با دوستان و همسفری‌هایشان پای این ستون ها قرار بگذارند. مثلا صبح وقتی راه می‌افتید قرار بگذارید برای نماز یا برای شب همه خودشان را به ستون (بر فرض) چهارصد برسانند تا اگر کسی جا ماند، گم شد یا خواست تنهایی مسیر را طی کند، شب به گروه بپیوندد.
vaadi.ir

ستون هزار و صد و سی و پنج

  • یکی از مهم‌ترین لوازم این سفر پاپوش است. تصور کنید می‌خواهید سه روز پیاده راه بروید، چه میپوشید برای کمتر اذیت شدن؟ من به شخصه تمام راه را با دمپائی طی کردم و به نظرم خیلی خیلی بهتر و راحت تر از کفش بود. دمپائی باعث جریان داشتن هوا در پایتان و انگشتان می‌شود، به راحتی می‌توانید در هر استراحت‌گاهی پاهایتان را با آب و صابون بشوئید و تمییز کنید و کمی از خستگی‌تان کم کنید و از زدن تاول که باعث می‌شود طی کردن بقیه راه برایتان مشکل شود، جلوگیری کند.
  • سرویس‌های بهداشتی و مکان استراحت قدم به قدم در کل مسیر وجود دارد، کافیست شما تصمیم بگیرید نیم ساعتی استراحت کنید و دراز بکشید، چادرهای موکب‌های کنار جاده آماده پذیرایی از شما هستند. توصیه میکنم یک صابون کوچیک برای شستن دست‌ها و گاهی پاهایتان همراه‌تان باشد.
بنوش به یاد عطش حسین

بنوش به یاد عطش حسین

  • سعی کنید صبحانه‌ها پنیر نخورید. مخصوصاً کسانیکه سابقه نقرس دارند. اسیداوریک خونتان بالا می‌رود و درد مچ‌پایتان ادامه‌ی پیاده‌روی را برایتان سخت می‌کند.
  • این سه روز شما مهمان موکب‌ها و دسته های عراقی هستید که کل سال منتظر چنین روزهایی هستند تا از زائران حسین به بهترین نحو پذیرایی کنند. پس لازم نیست هیچ خوراکی با خودتان بردارید مگر انجیرخشک یا آلو و عناب اگر مزاج حساسی دارید!. تصور کنید بازاری روبروی شماست به طول هشتاد کیلومتر با انواع غذاها و خوراکی‌ها و نوشیدنی‌ها و میوه‌ها کاملا مجانی؛ مجانی نه، بازاری که برای گرفتن و خوردن غذایشان به شما التماس می‌کنند، التماس میکنند تا بیایید و آنها پاهایتان را بشورند، مشت‌و‌مال بدهند. بازاری که کیف و کفش و حتی کالسکه شما اگر خراب شده باشد، برایتان درست میکنند بدون گرفتن هیچ اجرتی! چرا؟ چون شما مقام بالائی دارید، شما زائر حسین هستید …
پشت و مال دادن بدن و پاهای زائرین

پشت و مال دادن بدن و پاهای زائرین

درست کردن کالسکه بچه‌ها و ویلچر مجاناً

درست کردن کالسکه بچه‌ها و ویلچر مجاناً

  • نزدیک غروب آفتاب تا حدود ساعت نه ده صبح هوا سرد است. بهتر است لباس گرمی همراه خود داشته باشید تا بتوانید به راحتی بپوشید یا دربیاورید. مکانی که برای خوابیدن انتخاب می‌کنید حتما بتونی و ساختمان باشد؛ در چادرهای برزنتی نخوابید که ممکن است با انداختن دو پتو روی خودتان باز هم تا صبح یخ بزنید. سعی کنید تا قبل از اذان مغرب، مکان استراحت‌تان را انتخاب کنید، مخصوصا اگر دسته‌جمعی می‌خواهید اتراق کنید. پتو و متکا در همه موکب‌ها وجود دارد، یادتان باشد در این سفر نباید زیاد حساس باشید و به فکر تمیزی هتل‌وار. اگر هم خیلی حساس هستید ملافه نازک و سبکی در کوله‌پشتی‌تان قرار دهید و شب‌ها از آن استفاده کنید.
  • بعضی از عراقی‌ها تمام طول سال منتظر همین روزها هستند تا هرچه دارند تقدیم زائرین حسین کنند. در راه حتما کودکانی را می‌بینید که شیشه‌ای عطر در دست گرفته‌اند و به لباس زائران عطر می‌زنند. از یکی‌شان که پرسیدم، گفت «تنها دارائی من همین یک شیشه عطر بود، آورده‌ام تا آن را در راه حسین و برای زائرینش خرج کنم.» یا کودکی که یک جعبه دستمال‌کاغذی در دست گرفته و می‌گوید آن را با پول توجیبی‌هایش خریده؛ یا پیرمرد‌هایی نشسته بر ویلچر که توان ایستادن ندارند و شما را به فنجان‌ی قهوه دعوت می‌کنند … قدر این لحظه‌ها را بدانید!
هرچه دارم فدایت حسین ...

هرچه دارم فدایت حسین …

  • تا جائیکه می‌توانید کوله یا ساکی که برای این سه روز همراه خود می‌کنید را سبک بردارید. هرچه سبک‌تر، راه رفتن‌تان بهتر و کمردرد و پادرد گرفتن‌تان هم کمتر. سعی کنید کمرتان را با شال‌ی محکم ببندید. آقایان سرشان را با پارچه یا روسری‌ مانندی ببندند.
  • در طول مسیر موکب‌هایی هستند که انواع قرص و دارو به زائران ارائه می‌دهند. علاوه بر آنها هلال‌احمر ایران هم در طی مسیر فعال است، پس نگران سرماخوردگی و سردرد احتمالی نباشید؛ ولی قرص یا داروی خاصی اگر گاهاً مورد استفاده‌تان قرار می‌گیرد، پودر بچه و کرم پیروکسیکام برای عوارض احتمالی پیاده روی طولانی حتما همراه خودتان ببرید.
  • سعی کنید هر روز حداقل یک عدد سیب بخورید.
انواع داروهایی که ممکن است مورد احتیاج زائرین شود

انواع داروهایی که ممکن است مورد احتیاج زائرین شود

  •  در طول مسیر با زائرین دیگر، مخصوصا زائرین غیرایرانی صحبت کنید، حتی با کسانیکه در موکب‌ها از شما پذیرائی می‌کنند. گاهی تعجب میکنید از اینکه شخصی که جلوی شما ایستاده و به شما چای میدهد یا اصرار میکند پایتان را بمالد، وکیل معروفی است یا عضو شورای شهرش است یا دکتری است از فلان شهر اروپا یا … یا … یا …

خدمت به زائرین حسین

  • موبایل‌های کشور عراق در آن روزها به سختی خط میدهد و تماس گرفتن با موبایل کار سختی می‌شود. از الان به خانواده‌هایتان بگوئید اگر در آن چند روز پیاده‌روی نتوانستید با آنها تماس بگیرید، نگران نشوند، مشکل از خطوط ارتباطی و شلوغی بیش از حد آن است، شما سالم و سلامت در حال راه رفتن هستید!.البته بعضی از موکب‌های مسیر، تلفن در اختیار زائران قرار می دهند تا با هرنقطه از دنیا که خواستند، مجانی تماس بگیرند؛ زیاد نگران نباشید، فقط باید این موکب‌ها را پیدا کنید.
  • حتما دوربین عکاسی همراه خود ببرید، صحنه‌هایی در این سفر می‌بینید که هیچ‌وقت دیگر در زندگی‌تان تکرار نمی‌شود. لحظه‌ها را ثبت کنید.
    این هم چند عکس دیگر از سفر سال قبل‌م:
vaadi.ir

اشرب یا زائر

9e5adf70590b11e2a68422000a1fb163_7

فلافل‌هایی که همان‌جا درست میکردن و داغ داغ میدادن دستت

vaadi.ir

با پارچ آب‌ی در دست، سقائی میکرد

vaadi.ir

هنوز طعم خوشمزه این زولبیاهای داغ زیرزبانم مانده

ce4835dc601011e2871d22000a1f92db_7

حتی اگر لب‌تشنه جان دهیم، تسلیم نمی‌شویم

vaadi.ir

کوله و کفش‌های پاره را می‌دوختند

vaadi.ir

خیاطی مجاناً

سفر اربعین با تمام سفرهای دیگر آدم فرق میکند؛ یک رویای واقعی
لحظه لحظه‌اش را زندگی کنید

اگر نکته دیگری به ذهنم آمد، به متن اضافه میکنم

بازنشر این مطلب در: رجانیوز، فرهنگ‌نیوز، فارس‌نیوز، تریبون‌مستضعفین، باشگاه خبرنگاران، اربعین حسینی، مسیر،


نویسنده: سیده فاطمه مطهری - ساعت 9:31 ق.ظ روز 20 آذر 1392 | دیدگاه (24)

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط اسماعیل اکبری 92/9/25:: 8:59 صبح     |     () نظر


آغاز سخت گیری بر لشکر امام حسین (ع)
از روز هفتم محرم، بر اساس فرمانى که عبیدالله فرستاد، قرار شد تا میان سپاه امام و آب فرات فاصله انداخته شود. یعنى آنها حق استفاده از آب را نداشته باشند. نامه ابن زیاد به عمر بن سعد این بود: حُلْ بین حسین و أصحابه و بین الماء فلایذوقوا منه قطرة، کما صنع بالتّقى الزّکى المظلوم. همان طور که اجازه استفاده از آب به عثمان داده نشد، اجازه استفاده از آب را به حسین و یارانش ندهید. (121) در خبر بلاذرى افزوده شده است: این اقدام، سه روز پیش از شهادت امام حسین(ع) بوده است. در نقل صدوق آمده است: و حُلْ بین الماء و بینه کما حیل بین عثمان و بین الماء یوم الدار. (122) خبرى در مقتل الحسین(ع) خوارزمى آمده است که بر اساس آن امام پشت خیمه حفره ای کند که قدرى آب در آن آشکار شد، اما آن نیز اندکى بعد تمام شد. (123) در خبر دیگرى آمده است که ابن زیاد ضمن نامه ای به عمر بن سعد نوشت: «شنیده ام که حسین و اصحابش دسترسى به آب داشته، چاه هایى کنده اند. هنگامى که نامه به دستت رسید، آنها را حتى الامکان از کندن چاه محروم کرده و با سختگیرى تمام اجازه بهره بردارى از آب فرات را به آنان نده».(124) این نامه اشاره به کندن چاه توسط امام حسین(ع) دارد که ظاهرا سودى در بر نداشته است.
روز نهم که تشنگى اصحاب کاروان جدى شد، امام یک سپاه پنجاه نفرى را با بیست ظرف آب به فرماندهى عباس بن علی برادرش و نیز نافع بن هلال فرستاد تا لشکر عمرو بن حجاج را کنار زده، قدرى آب بیاورند. زمانى که این گروه در برابر شریعه فرات رسیدند، عمرو بن حجاج جلوى آنان ایستاد. نافع جلو رفت؛ عمرو پرسید: براى چه آمده اید؟ گفت: از آب استفاده کنیم. عمرو پاسخ داد: تو می توانى. نافع گفت: أفأشرب و الحسین عطشان؟ پس از آن افراد وارد شریعه شدند و وقتى عمرو با سپاهش جلو آمد، با آنان درگیر شدند و به هر روى توانستند ظرف هاى خود را از آب پر کنند. (125)
گفتگوهای امام حسین (ع) با عمر بن سعد
گفتگوهاى چندى میان امام حسین(ع) و عمر بن سعد در این روزها صورت گرفت. امام در صحبت ها، روى مسأله بازگشت به حجاز تکیه داشت و بر آن بود تا وضعیت به گونه ای درآید که عجالتا بتواند از قلمرو نفوذ و قدرت ابن زیاد خارج شود. تقریبا در همه منابع کهن این خبر یا به این صورت آمده است که امام فرمود: یا اجازه دهید به جایى که از آنجا آمده ام بازگردم، یا به نزد یزید بروم و دست در دست او بگذارم، و یا آن که به یکى از نقاط مرزى دنیای اسلام بروم و همانند یکى از مرزبانان باشم. (126) عقبه بن سمعان می گوید: من از مدینه تا مکه و از مکه تا عراق، تا وقت کشته شدن او همراهش بودم. هیچ کلمه ای نگفت جز آن که شنیدم. به خدا سوگند که آنچه میان مردم شهرت دارد، و گمان می برند که حسین(ع) گفته است، اجازه دهید نزد یزید رفته دست در دست او بگذارم، یا به یکى از نقاط مرزى بروم، اشتباه می کنند؛ او چنین چیزى را نگفت، تنها چیزى که می گفت این بود: فلأذهب فى هذه الأرض العریضة، حتى ننظر ما یصیر أمر الناس. (127)
شاید وقتى خبر این گفتگوهاى خصوصى به ابن زیاد رسید، او به وى نوشت: من تو را براى منادمه و همنشینی با حسین نفرستاده ام. (128) یک گفتگوى شبانه میان این دو نفر در وسط سپاه دو طرف بدون حضور شخص ثالث صورت گرفت که کسى از محتواى آن آگاه نشد؛ گرچه حدس هایى زده می شد که در منابع تاریخى منعکس شده است. (129) این حدس ها چنین است که امام از عمر بن سعد خواسته تا هر دو سپاه را رها کنند و نزد یزید بروند! اما عمر بن سعد گفته است که ابن زیاد خانه ام را منهدم می کند و املاکم را می گیرد. ابن اعثم گزارش مفصل ترى آورده که در نهایت عمر بن سعد درخواست امام را در عدم جنگ با او نمى پذیرد و امام هم او را نفرین می کند. (130)
عمر بن سعد، بار دیگر خواسته امام ـ یا خواسته ای به نقل از امام اما در واقع از خودش ـ را به ابن زیاد منعکس کرد. از جمله آن که حسین حاضر است نزد یزید برود و با او بیعت کند یا به یکى از مرزها برود. متن نامه وى در منابع نقل شده و این که پس از طرح پیشنهادها نوشت: هذا لکم رضاً و للامّة صلاح.(131) ابن زیاد در حال پذیرفتن آن بود که شمر رأى او را زد و گفت: اگر حسین بن على از اینجا برود، به دست آوردن او دشوار است.(132) ابن زیاد سخن او را پذیرفت و شمر بن ذى الجوشن ضبابى را نزد عمر بن سعد فرستاد تا به حسین بن على(ع) بگوید: تنها راه، پذیرفتن حکم و فرمان ابن زیاد است. امام حسین(ع) از این سخن برآشفت و فرمود: أنزل على حکم ابن الزانیة؟ لا واللّه لاأفعل ، الموت دون ذلک و أحلى. (133) ابن زیاد، به شمر گفت: اگر عمر بن سعد مصمم بر جنگ نیست، بگو تا کار فرماندهى را به تو بسپارد. (134)


تصمیم بر جنگ از عصر تاسوعا
شمر عصر روز پنج شنبه نهم محرم وارد کربلا شد (برخى جمعه را نهم محرم می دانند) و آخرین پیام ابن زیاد را به عمر بن سعد داد. (135) عمر بن سعد، شمر را به خاطر این اقدامش که رأى ابن زیاد را زده، سرزنش کرد و گفت: لایستسلم واللّه الحسین، به خدا سوگند حسین تسلیم نخواهد شد و حتما جنگ صورت خواهد گرفت. نه، من فرماندهى می کنم و تو فرمانده نیروهاى پیاده باش. (136) عمر بن سعد پیغام ابن زیاد را براى تسلیم محض شدن به امام حسین(ع) فرستاد و حضرت فرمود: و اللّه لا أضع یدى فى ید ابن مرجانة ابدا. (137)
در این وقت شمر که از طایفه بنى کلاب بود ـ و ام البنین هم از همین طایفه ـ امان نامه ای برای عباس و برادرانش آورد. عباس پاسخ داد: لاحاجة لنا فى أمانکم، أمان الله خیر من أمان ابن سمیة. (138) در نقلى دیگر آمده است که خود شمر امان نامه را به کربلا آورد و چهار برادر پاسخ دادند: لعنک الله و لعن أمانک، أتؤمننا و ابن بنت رسول الله لا أمان له. (139) خدا تو را و امان تو را لعنت کند. آیا تو به ما امان می دهى و پسر دختر رسول خدا امان نداشته باشد.
عصر تاسوعا ابن سعد سپاه کوفه را با فریاد یا خیل الله! ارکبى؛ ای سپاه خدا سوار شوید! پس از نماز عصر به نبرد با امام حسین (ع) فرستاد. ملاقات عباس با دشمن همراه بیست نفر از سپاهیان امام از جمله زُهَیر بن قین و حبیب بن مظاهر صورت گرفت. شخصى به زهیر گفت: تو عثمانى مذهب بودى؟ زهیر گفت: البته من نامه ننوشتم، اما وقتى دیدم شما به او خیانت کرده، نقض عهد نموده و میل به دنیا پیدا کردید، وظیفه خود دانستم از او حمایت کنم و در حزب او قرار گیرم تا حقى را که شما از رسول الله ضایع کرده اید، حفظ کنم. (140)
حبیب بن مظاهر هم در این لحظه با کوفیان سخن گفت: بد مردمانى هستند کسانى که ذریه پیامبرشان را بکشند؛ و عُبّاد و شب زنده داران این شهر را به قتل برسانند. تأخیر جنگ از آن شب، از سوى امام حسین(ع) با این هدف بود تا فرصتى براى عبادت داشته باشند: لعلّنا نُصلّى لربّنا اللّیلة و نَدْعوه و نَسْتغفره، فهو یعْلم أنّى قد کُنْتُ أُحبّ الصلاة له و تلاوة کتابه و کثرة الدُّعاء و الإستغفار. (141)
تاسوعا روز پنج شنبه بوده است. (142) و بدون تردید همان طور که در بسیارى از منابع آمده، روز عاشورا روز جمعه. (143)
درخواست تعویق جنگ به فردای آن روز از سوی امام حسین (ع) و توسط عباس مطرح شد و دشمن پذیرفت. بنابراین یک شب فرصت برای عبادت باقی ماند.


شب عاشورا
شب عاشورا، امام حسین(ع) اصحاب و افراد خاندانش را گرد آورد. حمد و ثناى الهى گفت و از این که خداوند نبوّت را در میان خاندان او قرار داده، خداى را سپاس گفت. آن گاه به حاضران فرمود: فردا جنگ خواهد شد؛ شما از ناحیه من آزادید تا از تاریکى شب استفاده کرده، این محل را ترک کنید. دشمن در پى من است؛ اگر مرا در اختیار داشته باشد، به شما کارى ندارد. اهل بیت پاسخ دادند: لا أبقانا اللّه بعدک، لا واللّه، لانفارقک حتى یصیبنا ما أصابک. و اصحاب نیز همان پاسخ را دادند؛ امام آنان را دعا کرده از خداوند خواست تا بهشت را به ایشان پاداش دهد. (144) آزاد کردن افراد به خاطر بیعتى بود که با امام کرده بودند و حضرت بیعت را از آنان برداشت، أنتم من بیعتى فى حلّ. و لیس علیکم منّى ذمام. (145) در این شب، مسلم بن عوسجه و سعید بن عبدالله حنفى و دیگر یاران، سخن گفتند. مسلم گفت: آن قدر با تو می مانم که نیزه ام در سینه آنان بشکند؛ تا شمشیر در دست دارم می جنگم؛ و اگر شمشیر نداشتم با سنگ از تو دفاع خواهم کرد تا بمیرم. (146) سعید حنفى گفت که دوست دارد هفتاد بار زنده شود و بمیرد و همچنان از امامش دفاع کند. (147) زهیر گفت: به خدا دوست دارم کشته شوم، باز زنده شوم، باز کشته شوم تا آن که هزار نفر را به قتل برسانم، باشد که خداوند با این کشتن من، از تو و جوانان خاندانت دفاع کند. (148) از خاندان آن حضرت، عباس(149) و سپس دیگران سخن گفتند. (150) این محفل نزدیک شب، درست پس از بازگشت سپاه کوفه بود. (151) امام حسین(ع) در همین خطابه به جمع اصحاب و اهل بیت فرمود: روى زمین خاندانى بهتر از خاندان خود و یارانى بهتر از یارانش نمى شناسد. (152)
در این شب، امام به اصحاب فرمود: قوموا، فاشربوا من الماء یکن آخر زادکم، و توضّأوا و اغسلوا ثیابکم لتکون أکفانکم. (153)
در شب عاشورا، اصحاب، خیمه ها را نزدیک به هم کرده و طناب خمیه ها را به گونه ای از یکدیگر عبور دادند که رفت و آمد بین خیمه ها دشوار باشد. (154) این بدان دلیل بود که از یک طرف با دشمن درگیر باشند. خیمه ها به گونه ای ترتیب یافت که به صورت یک نعل اسب در آمد و شیعیان از پشت سر و چپ و راست ایمن بوده و تنها از روبرو با دشمن مواجه بودند. پس از آن، وقتى نیمه شب شد، همه به شب زنده دارى پرداخته مشغول نماز شدند و تسبیح خداى را گفته، استغفار و تضرّع به درگاه خدا می کردند: لما جنَّ اللّیل على الحُسَین و أصحابه، قاموا اللیل کلّه یصلّون، و یسبّحون و یستغفرون و یدعون و یتضرّعون. (155) صداى استغفار و دعاى اصحاب در برخى نقلها، به صداى زنبوران تشبیه شده که منطقه ای را پر کرده باشد، و لهم دوىّ کدوىّ النحل ما بین راکع و ساجد و قائم و قاعد،(156) به علاوه، اطراف خیمه ها خندق مانندى نیز کنده شد، فحفروه فى ساعة من اللیل، فجعلوه کالخندق،(157) وچوب و غیره در آن ریختند تا صبح عاشورا آن را آتش زده و مانع ورود دشمن به سمت خیمه ها باشد. (158)
به نوشته برخى از مورخان، شب یا صبح (یا شب تا صبحِ) عاشورا، بیست تا سى نفر از سپاه کوفه به امام حسین(ع) پیوستند. این خبر در الامامة و السیاسه،(159) و برخى منابع دیگر سى نفر گزارش شده است. (160) در آن شب، ابتدا امام حسین(ع) و سپس برخى از اصحاب خود را نظیف کرده وغسل شهادت کردند. بُرَیر بن حضیر به مزاح با عبدالرحمان بن عبدربه (یا حبیب بن مظاهر) پرداخت؛ وقتى عبدالرحمان گفت: اکنون وقت شوخى نیست؛ بریر گفت: اطرافیانم آگاهند که من نه در جوانى و نه پیرى، در پى باطل نبوده ام؛ اما اکنون آگاهم که میان من و حورالعین، تنها فرود آمدن شمشیر کوفیان فاصله است. دلم می خواهد هرچه زودتر شمشیر اینان بر من فرود آید. (161)


روز عاشورا
صبح روز عاشورا ـ روز جمعه ـ ابن سعد، پس از نماز صبح! سپاهیانش را منظم کرد. ترکیب سپاه طایفه ای بود؛ یعنى هر قبیله اى، یک فرمانده داشت. جمعا عدد سپاه دشمن 22 هزار نفر، نه کمتر و نه بیشتر (و القوم اثنان و عشرون الفا و لایزیدون و لاینقصون) بوده است. (162) برخى تا 28 هزار نفر هم نوشته اند. (163) گذشت که تا 35 هزار هم نوشته شده است.
امام حسین(ع) در صبح عاشورا سپاهیانش را مرتّب کرد. درباره شمار آنان، میان مورخان قدیم اختلاف است. بلاذرى می نویسد: آنها 32 نفر سواره و 40 نفر پیاده بودند. زُهَیر بن قین فرماندهى سمت راست و حبیب بن مظاهر فرماندهى سمت چپ را بر عهده داشت و پرچم هم در اختیار عباس بود و خیمه ها پشت سر آنان. (164) در جاى دیگر می نویسد: آنان جمعا حدود یک صد مرد یا قریب به آن بودند: پنج نفر از نسل امام على(ع)، شانزده نفر هاشمى، و دو نفر هم از هم پیمانان بنى هاشم، یکى از طایفه سلیم و دیگرى از کنانه بود. (165) دینورى همان ارقام را درباره شمار کلى رزم آوران سپاه امام حسین(ع) آورده است. (166)
پیش از آغاز نبرد، امام حسین(ع) دستور داد تا داخل خندقى را که اطراف خیمه ها کنده بودند، آتش بریزند تا دشمن نتواند از اطراف به خیمه ها و حرم امام حسین(ع) وارد شود. (167) شمر که فرد بى حیایى بود، به امام حسین(ع) گفت: براى ورود در آتش عجله دارى! امام پاسخ دادند: تو اولى تر به ورود در آتش هستى. در این وقت، مسلم بن عَوسجه از امام خواست اجازه دهد تیرى به شمر بزند؛ اما امام فرمود: فإنى أکره أن أبدأهم. نمى خواهم آغازگر این جنگ باشم. (168)
صبح روز عاشورا، ندایى از یکى از کوفیان برخاست که خطاب به لشکر ابن زیاد می گفت: یا جند الله ارکبوا! (169) در آغاز نبرد، امام حسین(ع) سر بر آستان الهى بلند کرد و با دعاى اللهم أنت ثقتى فى کلّ کَرْب، و رجائى فى کل شدّة، و أنت لى فى کلّ أمر نزل بى ثقة وأنت ولىّ کلّ نعمة و صاحب کلّ حسنة(170) و جملاتى دیگر،(171) به استقبال نبرد رفت. حضرت سوار بر اسب شده، قرآنى در پیش رو گرفت و پس از آن نبرد آغاز گردید. (172)
قبل از آنى که نبرد میان طرف آغاز شود، امام پس از نماز صبح، امام اصحابش را به تقواى الهى و صبر و جهاد دعوت کرد. (173)
هنگامى که دو سپاه برابر هم قرار گرفتند، امام از بُرَیر بن حضیر همدانى خواست تا با دشمن سخن بگوید و با آنان احتجاج کند. بریر خطاب به کوفیان گفت: اکنون نسل محمد (ص) در میان شماست؛ اینان ذرّیه، عترت، بنات و حرم پیامبرند. از آنان چه می خواهید. گفتند: تسلیم شدن بر حکم ابن زیاد. بریر گفت: آیا نمى پذیرید به همآنجا که آمده اند، باز گردند. آیا فراموش کرده اید که با نامه هاى شما به اینجا آمده اند. آیا از آبى که یهود و نصارا و مجوس بهره می برند، آنان را منع می کنید. با ذرّیه پیامبرتان بد رفتار می کنید؛ خداوند روز قیامت شما را سیراب نکند. (174) برخورد دشمن جز تمسخر و خنده چیزى نبود. (175)
صبح عاشورا، امام خود با کوفیان سخن گفت و فرمود: من پس از رسیدن نامه هاى شما که در آنها گفته بودید، سنّت از میان رفته، نفاق برآمده و حدود تعطیل گشته است، به اینجا آمدم. از من خواستید بیایم و امّت محمد (ص) را اصلاح کنم. اکنون آمدم؛ آیا سزوار است که خون مرا بریزید. آیا من فرزند دختر پیامبر شما نیستم. آیا حمزه و عباس و جعفر عموهاى من نیستند. آیا سخن پیامبر(ص) را در حق من و برادرم نشنیدید که فرمود: هذان سیدا شباب أهل الجنة، اگر من را در این نقل تصدیق می کنید که چه هیچ، و گرنه از جابر بن عبدالله و ابوسعید خدرى و انس بن مالک و زید بن ارقم بپرسید. شمر پاسخ داد: هو یعبد الله على حرف. (176) او به ظاهر خداى را پرستنده است. حبیب بن مظاهر به او پاسخ داد که: إنى أراک تعبد الله على سبعین حرف.
قیس بن اشعث بن قیس گفت: آیا حکم ابن زیاد را نمى پذیرى؟ حضرت فرمود: و اللّه لا أعطى بیدى إعطاء الذّلیل و لا أفرّ فرار العبید. (177) امام در این سخنان، بر آن بود تا براى کسانى که او را نمى شناختند، خود را معرفى کند و آنان را به تأمل در رفتار زشتشان بر انگیزد، راجعوا أنفسکم، و در واقع، به نوعى اتمام حجّت کند. (178) اهل حرم که سخنان آن حضرت را می شنیدند، همه به گریه افتادند و امام حسین(ع) ، برادرش عباس را فرستاد تا آنان را ساکت کند.
در سخنان صبح عاشورای امام به روایت تحف العقول این جملات آمده است: ألا و إنّ الدّعى ابن الدّعى قد رکز بین اثنین: بین السِّلة و الذِّلَّة، و هیهات منا الذّلة. (179) ابن زیاد یکى از دو چیز را از من می خواهد؛ یا مرگ یا ذلت؛ و دور باد که من پذیراى ذلت باشم.
حُرّ بن یزید ریاحى از معدود کسانی بود که تحت تأثیر سخنان امام به این سمت آمد. پس از شنیدن خطابه امام حسین(ع) نزد عمر بن سعد آمد و گفت: [آیا واقعا قصد جنگ با این مرد را دارى؟](180) آیا هیچ یک از پیشنهادهاى وى را نمى پذیرید؟ عمر سعد گفت: اگر تصمیم با من بود، آرى. حرّ پاسخ داد: سبحان الله! چه قدر دشوار است که حسین این مطالب را بگوید و شما از پذیرش آن ابا کنید. پس از آن به سوى امام حسین(ع) رفت. (181) حر به عمر سعد گفت: اگر چنین پیشنهادهایى را تُرک و دیلم ـ که در آن زمان کافر بودند ـ می دادند، شما حق نداشتید آن را نپذیرید. (182) وقتى حرّ نزد امام رسید، پرسید: من همان کسى هستم که آن کارها را کردم؛ اکنون آمده ام جانم را در راه شما بدهم. آیا به عقیده شما راه توبه باز است؟ و قد أتیتُک مواسیا لک بنفسى، أفترى ذلک لى توبة مما کان منّى، امام فرمود: نَعَم، إنّها لک توبة، فابشر، فأنت حرّ فى الدنیا و أنت حرّ فى الاخرة إن شاء الله. (183)
فردى عمر نام از بنى تمیم، نخستین تیر را رها کرد که در ناحیه کتف امام به زره آن حضرت اصابت کرد و متوقف شد. (184)
زهیر خطاب به کوفیان گفت: بندگان خدا! فرزند فاطمه، بیشتر از فرزند سمیه سزاوار است تا کمک شود. اگر یاریش نمى کنید، رهایش کنید تا خود با یزید سخن بگوید؛ یزید بدون کشتن او هم از اطاعت شما راضى می شود. شمر تیرى به سوى او انداخت و گفت: ساکت شو. زهیر گفت: شمر! تو را در قیامت به آتش جهنّم بشارت می دهم. شمر پاسخ داد: خداوند همین الان تو و اطرافیانت را خواهد کشت. (185) به روایت ابومخنف، زهیر این جمله را گفت که بسیار مهم است: ونحن حتّى الان إخوة و على دین واحد و ملّة واحدة، ما لم یقع بیننا و بینکم السیف، و أنتم للنصیحة منّا أهل، فاذا وقع السیف، انقطعت العصمة، وکنّا اُمّة و أنتم اُمّة، ما تا به امروز برادر و بر دین واحد و ملت واحدى بودیم؛ تا وقتى که شمشیر میان ما نیامده بود و شما اهلیت پذیرش نصیحت از سوى ما را داشتید؛ اما وقتى شمشیر آمد، پرده ها دریده خواهد شد، آن وقت شما امّتى جدا و ما امّتى جدا خواهیم بود.
این به معنای جدا شدن شیعیان و سنیان بود. وقتى شمر زهیر را تهدید به مرگ کرد، زهیر گفت: آیا مرا از مرگ می ترسانى! مرگ براى من بهتر از زندگى با شماست. آنگاه باز خطاب به مردم گفت: شما نبایست فریب چنین فرد سبک سرِ جِلْفى را بخورید؛ بدانید که قاتلین حسین(ع) و ذرّیه پیامبر(ص) بهره ای از شفاعت او نخواهند برد. آنگاه مردى از اصحاب امام حسین(ع) ، زهیر را صدا زد و گفت: حسین می گوید برگرد، تو وظیفه خود را در نصیحت و ابلاغ ادا کردى. (186)
امام در آخرین لحظه، عمر بن سعد را صدا کرد. او از آمدن کراهت داشت؛ اما بالاخره آمد. امام فرمود: آیا براى رسیدن به ملک رى با من می جنگى. بدان که بعد از من در دنیا و آخرت خوشى و راحتى نخواهى دید و بد روزهایى در انتظار توست. (187)


آغاز نبرد و شهادت گروهی سپاه امام حسین (ع)
عمر بن سعد با انداختن نخستین تیر، رسما جنگ را آغاز کرد و گفت: نزد عبیدالله شهادت دهید که من نخستین تیر را رها کردم. (188) عمر بن سعد خطاب به کوفیان گفت: منتظر چه هستید! اینان برای شما یک لقمه هستند. (189) زمانى که عمر بن سعد تیر انداخت، سپاه ابن زیاد نیز شروع به تیر اندازى کردند. (فلمّا رمى عمر، ارتمى الناس،(190) به گزارش ابن اعثم، و أقبلت السهام کأنّها المطر، باران تیر از سوى کوفیان به سوى اصحاب امام حسین(ع) شدت گرفت و امام فرمود: اینها نماینده این قوم به سوى شماست؛ براى مرگى که چاره ای از پذیرش آن نیست، آماده باشید. پس از آن دو گروه بر یکدیگر حمله کردند و ساعتى از روز را به طور دسته جمعى با یکدیگر جنگیدند، به طورى که بنا به برخى اخبار پنجاه و اندى از اصحاب امام حسین(ع) به شهادت رسیدند.
در این حمله، بسیارى از اصحاب با تیرهایى که بربدنشان فرود آمد، به شهادت رسیده یا زخمى شدند، فما بقى واحد من أصحاب الحسین إلاّ أصاب من رمیهم سهم،(191) ابن شهرآشوب اسامى شهدایى را که در حمله نخست دشمن به شهادت رسیدند، فهرستوار آورده است. این افراد جمعا 28 نفر از اصحاب و ده نفر از موالى امام حسین(ع) و پدرشان امام على(ع) بودند که در مجموع 38 نفر می شدند. (192) اینها افرادى هستند که اساسا فرصت نبرد تن به تن پیدا نکرده و در تیراندازى نخست کوفیان به شهادت رسیدند. دیدیم که ابن اعثم شمار آنان را بیش از پنجاه نفر یاد کرده است. (193)
با شهادت پنجاه نفر در یک حمله دسته جمعى، شمار اندکى از یاران امام حسین(ع) باقى ماندند؛ کسانى که به نوعى، مبارزه تن به تن با سپاه ابن زیاد داشتند. از آن جمله، عبدالله بن عمیر کلبى است که در برابر مبارزه خواهى یسار از موالى زیاد بن ابیه، پس از کسب اجازه از امام حسین(ع) عازم میدان شد. در همان حال همسرش او را تحریک به جنگ می کرد و خطاب به او می گفت: قاتِل بأبى و أُمّى عن الحسین ذُریة محمّد. (194) در واقع، اوّل حبیب بن مظاهر و بُرَیر بن خضیر قصد رفتن به مبارزه را داشتند که امام اجازه نداد و پس از آن که عبدالله بن عمیر اجازه خواست، امام اجازه رفتن به میدان را به وى داد. وقتى در این نبرد یسار را کشت، سالم از موالى عبیدالله به میدان آمد که به رغم آن که انگشتان عبدالله کلبى در برابر شمشیر سالم افتاد، اعتنا نکرده، او را نیز کشت و در میان میدان شروع به رجز خوانى کرد. زنش هم عمودى در دست گرفته به تحریض او می پرداخت و می گفت: قاتِل دونَ الطیبین ذرّیة محمّد. امام به همسر او دستور داد تا بازگردد و در عین حال آن ها را دعا کرد. (195) یسار و سالم، نخستین کشتگان سپاه ابن زیاد بودند.
پس از تیرباران نخست و مبارزه عبدالله بن عمیر و ابوالشعثاء، سپاه عبیدالله ابتدا از سمت راست و سپس از سمت چپ به سپاهِ اندک امام نزدیک شدند. افراد باقى مانده از سپاه امام، روى زانو نشسته، نیزه هاى خود را به سوى اسبان گرفتند و آنها به اجبار برگشتند. پس از آن، شروع به تیراندازى به سوى سپاه عبیدالله کرده، عده ای را کشته و شمارى را مجروح کردند. (196)


نبرد تن به تن اصحاب امام حسین (ع)
باقی مانده سپاه تک تک عازم میدان شده و پس از مبارزه به شهادت رسیدند. یکى از چهرگان کربلا بُرَیر بن حضیر هَمْدانى است که در کوفه به سیّد القراء شهرت داشت و از شیعیان بنام این شهر بود. وقتى یزید بن معقل مبارز طلبید، بریر عازم نبرد با وى شده، چنان ضربتى بر سر او زد که نه تنها کلاهخود او، بلکه نیمى از سرش را هم شکافت. پس از آن رضى بن منقذ عبدى به نبرد وى آمد. ساعتى به هم پیچیدند تا بُرَیر بر سینه او نشست. رضى از دوستانش یارى طلبید. در این وقت کعب بن جابر به سوى بریر شتافت و نیزه خود را بر پشت بریر فرو کرد. [عفیف بن زهیر که خود در کربلا بوده، می گوید: به کعب گفتم: این بریر همان است که در مسجد کوفه به ما قرآن تعلیم می داد.](197) پس از آن بر وى حمله کرده، او را به شهادت رساند. در گفتگویى که میان یزید بن معقل و بریر صورت گرفت، یزید به عقاید سیاسى بریر اشاره کرده، گفت: به خاطر دارى که در کوفه می گفتى: إنّ عثمان بن عفّان کان على نفسه مُسْرفًا، و إنّ معاویة بن أبى سفیان ضالّ مضلّ، و إنّ امام الهدى و الحقّ علىّ بن أبى طالب. (198) بعدها خواهر کعب به برادرش کعب که بریر را به شهادت رسانده بود، می گفت: آیا بر ضد فرزند فاطمه جنگیدى و سید قرّاء را کشتى، به خدا سوگند دیگر با تو سخن نخواهم گفت. (199)
از چهره هاى برجسته کربلا، یکى همین نافع بن هلال بِجلى است. طایفه بجیله، از طوایف شیعه کوفه است که بعدها نیز در میان آنان شیعیان زیادى شناخته شده اند. از وى نیز تعریفى براى تشیع رسیده که بسان آنچه درباره بریر گذشت، جالب است. وقتى به میدان مبارزه آمد، فریاد می زد: أنا الجملى، أنا على دین علىّ. مزاحم بن حُرَیث به مقابله با او آمد و گفت: أنَا عَلى دین عثمان. نافع پاسخ داد: أنت على دین شیطان. پس از آن با هم گلاویز شدند تا نافع او را کشت. (200)
پس از مبارزه تن به تن برخى از اصحاب با کوفیان و کشته شدن شمارى از سپاه عبیدالله، عمرو بن حجاج خطاب به سپاه عمر سعد فریاد زد: ای احمق ها! شما با قهرمانان این شهر می جنگید؛ کسى با آنان تن به تن به مبارزه نرود. آنها اندک اند و شما با پرتاب سنگ می توانید آنها را از میان ببرید. عمر بن سعد رأى او را تصدیق کرده، از سپاهش خواست تا کسى مبارزطلبى نکند. پس از آن عمرو بن حجاج از سمت راست سپاه کوفه بر سپاه امام یورش برد. عمرو به سپاه کوفه فریاد می زد: یا أهل الکوفة! الزموا طاعتکم و جماعتکم، و لاترتابوا فى قتل من مَرَق عن الدین و خالف الإمام!. (201) ای کوفیان! اطاعت و جماعت خود را نگاه دارید و در کشتن کسى که از دین خارج شده و با امام خود مخالفت کرده، تردید به خود راه مدهید. به احتمال شمار سپاه امام در این لحظه 32 نفر بوده است. (202)
در این میان، مسلم بن عوسجه اسدى به دست دو نفر از کوفیان به شهادت رسید. شهادت مسلم موجب شادى سپاه کوفه شد و شَبَث بن ربعى که خود امیر بخشى از سپاه کوفه بود، متأثر شد. وى به یاد رشادت هاى مسلم بن عوسجه در جنگ با مشرکان در آذربایجان افتاد که مسلم در آنجا شش نفر از مشرکان را کشته بود. (203) امام حسین(ع) پیش از شهادت مسلم، زمانى که هنوز رمقى در وجود او مانده بود، خود را به وى رساند و فرمود: رحمک ربّک یا مسلم. آنگاه حضرت آیه فمنهم من قضى نَحْبَه و مِنْهُم من ینْتظر را براى وى خواند.
حبیب بن مظاهر، دوست صمیمى مسلم بن عوسجه هم کنار او آمد و او را به بهشت بشارت داد و گفت: اگر در این شرایط نبودم، دلم می خواست به وصایاى تو گوش می دادم. مسلم بن عوسجه گفت: أوصیک بهذا ـ و اشاره به امام حسین(ع) کرد ـ أن تموت دونه، در راه او کشته شوى و به دفاع از او جانت را بدهى. حبیب گفت: به خداى کعبه چنین خواهم کرد. (204) تعبیر به این که مسلم بن عوسجه اوّل اصحاب الحسین بوده است که شهید شده، می باید اشاره به آن باشد که نخستین شهید در حمله عمومى سپاه کوفه بوده که طبعا پس از تیراندازى عمومى اول و شهادت برخى از مبارزان به صورت تک تک شهید شده است. با این حال، در زیارت ناحیه، به طور کلى از وى به عنوان اولین شهید کربلا یاد شده است: کنت أوّل من شرى نفسه و أوّل شهید من شهداء اللّه. (205)
در این مرحله عبدالله بن عمیر کلبى به شهادت رسید. با شهادت وی همسرش بر بالین او رفت و گریه کرد. شمر به یکى از غلامان خود با نام رستم دستور داد تا با عمودى آهنین بر سر او بکوبد. رستم چنین کرد و آن زن نیز به شهادت رسید. (206)
در این نبرد، بقایاى سپاه امام، چنان فشرده در کنار یکدیگر قرار داشتند که دشمن نمى توانست در آنان نفوذى داشته باشد. به ویژه آنان اطراف خیمه ها را کنده و آتش در آنها روشن کرده بودند و دشمن تنها از یک سوى می توانست بر آنان یورش برد. عمر سعد کسانى را براى نفوذ در چادرها و کندن آنها از جاى، به درون محوطه خیمه ها فرستاد که این افراد توسط چند نفر از اصحاب امام محاصره و کشته شدند. این امر سبب شد تا عمر سعد دستور دهد تا چادرها را آتش بزنند. امام حسین(ع) فریاد زد: اجازه دهید آتش بزنند، در هر حال جز از یک سمت نمى توانند بر شما حمله کنند. (207) دشمن براى این که کار را یکسره کند، تصمیم حمله به خیمه ها و آتش زدن آنها را گرفت. شمر همراه سپاهش نیزه اش را به سوى چادر امام حسین(ع) پرتاب کرد و فریاد زد: علىّ بالنار حتى أحرق هذا البیت على أهله، باید این خانه را بر سر اهلش آتش بزنم. در اینجا بود که فریاد زنان و کودکان به آسمان رفته، همه از چادر بیرون ریختند. در اینجا بود که شَبَث بن ربعى شمر را توبیخ کرده، حرکت او را زشت شمرد و شمر بازگشت. (208) زهیر بن قین که فرماندهى ناحیه راست سپاه امام را داشت، همراه با ده نفر به سوى شمر حمله کرده او را از محل اقامت زنان و کودکان امام حسین(ع) دور کرد. (209) اما شمر بر او حمله کرده چند نفر از افراد وى را به شهادت رساند. (210)
نبرد ادامه یافت. اصحاب امام حسین(ع) یک یک به شهادت می رسیدند و هر کدام که شهید می شدند، نبود آنان کاملا احساس می شد؛ در حالى که کشته هاى دشمن به دلیل فراوانى آنان، نمودى نداشت. (211) این حوادث تا ظهر عاشورا ادامه یافت.
نزدیکى ظهر بود که حبیب بن مظاهر به شهادت رسید. واقعه از این قرار بود که ابوثمامه صائدى ـ که از اصحاب امام على(ع) بود(212) ـ وقتى دید اصحاب تک تک به شهادت می رسند، نزدیک امام حسین(ع) آمد و گفت: احساس می کنم دشمن به تو نزدیک می شود، اما بدان! کشته نخواهى شد مگر آن که من به دفاع از تو کشته شوم. أما پیش از آن من می خواهم در حالى خداى خود را ملاقات کنم که نماز ظهر را با تو خوانده باشم. أحبّ أن ألقى ربّى و قد صلّیت هذه الصلاة الّتى دنا وقتها، امام حسین(ع) فرمود: ذکّرت الصلاة! جَعَلَک اللّه من المصلّین الذّاکرین، نماز را به یاد ما آوردى! خداوند تو را از نمازگزاران ذاکر قرار دهد. امام ادامه داد: از دشمن بخواهید جنگ را متوقف کند تا نماز بگزاریم. حُصَین بن نُمَیر تمیمى فریاد زد: نماز شما قبول نمى شود! در این وقت، حبیب بن مظاهر فریاد زد: ای الاغ! نماز آل رسول الله قبول نمى شود، اما نماز تو قبول می شود؟ در این جا بود که حبیب با حصین بن تمیم درگیر شد. (213) حبیب در این حمله با زخمى کردن اسب حصین توانست وى را به زمین بیندازد که یارانش سر رسیدند و حصین را نجات دادند. به دنبال آن با بدیل بن صریم تمیمى درگیر شده، او را کشت. در این وقت یک تمیمى دیگر بر حبیب حمله کرده، او را مجروح کرد. حصین بن تمیم سر رسید و شمشیرش را بر سر حبیب فرود آورد. در این وقت آن فرد تمیمى از اسب پیاده شد و سر حبیب را از تنش جدا کرد. حصین بن تمیم براى افتخار، ساعتى سر حبیب را گرفته بر گردن اسبش آویخت؛ سپس آن را به آن مرد تمیمى داد تا نزد ابن زیاد برده، جایزه اش را بگیرد. (214) شهادت حبیب، امام حسین(ع) را سخت تکان داد، لمّا قُتِل الحبیب هدّ ذلک حسینا و قال عند ذلک: أحتسب نفسى و حماة أصحابى. (215) وقتى مرد تمیمى به کوفه آمد، قاسم فرزند حبیب بن مظاهر که آن زمان نوجوانى بیش نبود، از او خواست تا سر پدرش را به او بدهد تا آن را دفن کند. آن مرد نداد. قاسم چندان صبر کرد تا زمان تسلط مصعب بن زبیر بر کوفه، آن تمیمى را کشت. (216)


آخرین نماز
ظهر شد و وقت نماز فرا رسید. هنوز زهیر و شمارى اصحاب در اطراف امام بودند. امام نماز را به جماعت ـ در شکل نماز خوف ـ اقامه کرد. (217) امام دو رکعت نماز ظهر را آغاز کرد در حالى که زهیر و سعید بن عبدالله حنفى جلوى امام ایستادند. گروه دوم نماز را تمام کرده، آنگاه گروه اول رکعت دوم را به امام اقتدا کردند. در وقتى که سعید جلوى امام ایستاده بود، هدف تیر دشمن قرار گرفت. بعد از پایان نماز هم، هرچه امام به این سوى و آن سوى می رفت، سعید میان امام و دشمن قرار می گرفت. به همین دلیل، چندان تیر به وى اصابت کرد که روى زمین افتاد. در این وقت از خداوند خواست تا سلام او را به رسولش برساند و به او بگوید که من از این رنجى که می برم، هدفم نصرت ذرّیه اوست. وى در حالى به شهادت رسید که سیزده تیر بر بدنش اصابت کرده بود. (218)
سعید بن عبدالله بعد از نماز ظهر که باز درگیرى آغاز شده و شدّت گرفت، در شرایطى که حفاظت از امام حسین(ع) را بر عهده داشت به شهادت رسید. (219) در اینجا بازهم دشمن به تیراندازى به سوى اسبان باقى مانده سپاه امام ادامه داد تا همه آنان را از بین برد. در این وقت زهیر بن قین با رجزى که خواند بر دشمن حمله کرد. در شعرى که از او خطاب به امام حسین(ع) نقل شده، آمده است که امام را هادى و مهدى نامیده و در حال رفتن به ملاقات جدش پیامبر، برادرش حسن، پدرش على(ع) و عمویش جعفر و حمزه می باشد.
دو نفر از کوفیان با نام هاى کثیر بن عبدالله شعبى و مهاجر بن اوس بر وى حمله کرده او را به شهادت رساندند. (220)
عمرو بن خالد ازدى در شمار چنین افرادى است. وى رجزى خواند و جنگید تا به شهادت رسید. (221) فرزندش خالد بن عمرو ازدى نیز پس از پدر به شهادت رسید. (222) خوارزمى از عمرو بن خالد صیداوى نیز یاد کرده و نوشته است: وى نزد امام آمد و گفت: قصد آن دارم تا به دیگر یاران بپیوندم. امام حسین(ع) به او فرمود: تَقَدَّم فإنّا لاحقون بک عن ساعة. پیش برو، ما نیز ساعتى دیگر به تو خواهیم پیوست. (223)
سعد [شعبه] بن حنظله تمیمى مجاهد دیگرى است که با خواندن رجزى به میدان رفته پس از نبردى به شهادت رسید. (224)
عمیر بن عبدالله مَذْحِجى شهید بعدى است که رجزى خواند و به میدان رفت و به شهادت رسید.(225)
سوار بن أبى حُمَیر به میدان رفته مجروح شد و شش ماه بعد به شهادت رسید.(226)
عبدالرحمان بن عبدالله یزَنى شهیدى است که به نوشته ابن اعثم، پس از مسلم بن عوسجه به شهادت رسیده است. شعر وى در میدان، مضمون مهمى در تشیع او دارد؛ به طورى که شاعر خود را بر دین حسین و حسن معرفى می کند.
أنا ابن عبدالله من آل یزن دینى على دین حسین و حسن(227)
زیاد بن عمرو بن عریب صائدى همدانى معروف به ابوثمامه صائدى که نماز ظهر را به یاد امام حسین(ع) آورد، شهید دیگر بعد از ظهر است.(228) رجز زیبایى از وى توسط ابن شهرآشوب نقل شده است.(229)
ابوالشعثاء یزید بن زیاد کندى پیش روى امام حسین(ع) در برابر دشمن ایستاد و هشت تیر (و در برخى نقلها که پیش از این گذشت صد تیر) رها کرد که طى آن دست کم پنج نفر از سپاه کوفه کشته شدند. آنگاه که دشمن درخواست هاى امام حسین(ع) را رد کرد، به سوى دشمن تاخت تا کشته شد.(230)
نافع بن هلال بِجِلى که پیش از این اشاره به نبرد او با تنى چند از کوفیان داشتیم، با تیراندازى دقیق خود دوازده تن از سپاه کوفه را کشت تا آن که بازویش شکست. دشمن وى را به اسارت گرفت و شمر گردنش را زد.(231) نوشته اند که وى روى تیرهایش، نامش را نوشته بود و شعارش این بود: «أنا الجملى أنا على دین على». وی به صورت اسیر نزد عمر سعد آورده شد در حالی که همچنان خون از محاسنش جارى بود و فریاد می کشید: لو بقیتْ لى عضدٌ و ساعدٌ ما أسرتمونى؛ اگر بازو و دستى برایم مانده بود، نمى توانستید مرا به اسارت درآورید. وقتى شمر خواست گردنش را بزند، نافع گفت: به خدا سوگند اگر تو مسلمان بودى، براى تو دشوار بود که پاسخ خون ما را در درگاه خداوند بدهى. ستایش خداى را که مرگ ما را براى اجرا در دست بدترینِ خلق خود قرار داد. پس از آن شمر وى را به شهادت رساند.(232) گفتنى است که نافع از یاران امام على(ع) و از تربیت یافتگان مکتب آن حضرت بود. (233)
اخبار دیگری درباره شهادت شماری از یاران امام حسین (ع) در مآخذ آمده است که برای اطلاع در آن باره باید به منابع مفصل تر رجوع کرد.

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط اسماعیل اکبری 92/9/19:: 3:42 عصر     |     () نظر
<   <<   11   12   13   14   15   >>   >